تئاتر شغل من است و باید از آن نگهداری کنم

به گزارش رکنا، اجرای نمایش «ایرانیان» نوشته و کار رضا صابری با حضور بازیگران مشهدی که روزهای سه‌شنبه و چهارشنبه (چهارم و پنجم بهمن) در تالار وحدت و در بخش بین‌الملل چهل‌ویکمین جشنواره تئاتر فجر اجرا شد ما را بر آن داشت که پای صحبت‌های نویسنده و کارگردانش در هتل لاله (محل استقرار هنرمندان حاضر در جشنواره تئاتر فجر) بنشینیم. نمایش ایرانیان درباره زندگی امام رضا (ع) از مدینه تا مرو و زمان شهادتش است. در ادامه این گفت‌وگو را می‌خوانید.

چطور شد که شما مجدد به سمت یک داستان مذهبی رفته‌اید و با این رویکرد کار کرده‌اید؟

من پیش از این هم به سمت مضامین مذهبی رفته بودم منتها نه این‌قدر جدی و خیلی متمرکز، ولی خب این نمایش درواقع دو نسخه داشت، نسخه اولش چند ماه پیش در خود پارکینگ بزرگ حرم مطهر برای یک نمایش عمومی و فضای محیطی اجرا شد.

پس شما یک اجرای محیطی داشته‌اید؟

بله، اما نسخه دوم با تغییرات زیادی برای صحنه نوشته شده است.

یعنی آن را مدرن‌تر کرده‌اید؟

بله، آنجا یک نمایش عامیانه و ساده برای مردم بود و در یک محیط باز که تماشاگر دارد عبور می‌کند و لحظه‌ای می‌ایستد و نمایش را تماشا می‌کند اما نسخه دوم را برای صحنه نوشتم.

برخورد مردم با آن نمایش چگونه بود؟

بی‌نظیر بود.

چرا؟

به خاطر اینکه برای تماشاگر دیدن یک نمایش در حرم جذابیت دارد؛ و همچنین امام رضا، مهربانی او و رأفتش برای مردم جذاب است و دیدن مأمون و هارون و چنین شخصیت‌هایی برایشان دیدنی است. ضمن اینکه مردم تاریخ را می‌شناسند و اغلب با امام رضا و تاریخ زندگی‌اش آشنایی دارند. در نمایشی که ما کار کرده بودیم با زبان ساده، معمولی و طبیعی و تمهیدات صوتی، هم‌آوازی و هم‌خوانی و... اما در نسخه دوم از همه آن‌ها فاصله گرفتم چون برای صحنه به ادبیات خاصی قائل هستم. نوشتار شخصیت‌ها، کدهایی که انتخاب کردم، مسیری که انتخاب شده برای هیئتی است که ۱۴ نفرند که می‌خواهند امام را از مدینه به قتلگاه ببرند و در مرو امام شهید می‌شود. قصه مسیرش این است؛ یعنی از مبدأ به مقصد و کدهای بسیاری وسط راه است که برخی از آن‌ها را حذف کرده‌ام چون به کارم نمی‌آمدند و کدهایی را انتخاب کردم که به لحاظ نمایشی کمی پررنگ‌تر بوده‌اند و به نظرم کار بسیار سختی بوده که کدهای موردنظرم را انتخاب کنم چون هم باید تاریخ می‌خواندم و هم من تاریخ را به‌طور کامل نمی‌شناختم و مرتب این‌ها را می‌خواندم و تبدیل به نمایش می‌کردم و دوباره بر‌می‌گشتم. به لحاظ نوشتن نمایشنامه این نسخه دوم بسیار سخت و کشنده بود و کسی هم برای کمک به من نبود و باید هم به دنبال رفرنس مطالب باشم و هم باید می‌نوشتم.

تاریخ را نباید تحریف می‌کردید؟

بله

و باید نمایشنامه قابل‌قبول می‌شد؟

بله، باید تاریخ را تبدیل به نمایش می‌کردم ولی همچنان اعتقاد دارم که در نسخه دوم می‌توانم درست‌تر و عمیق‌تر عمل کنم که این نیاز عمومی جامعه است و بسیار جا دارد که در اتفاقات امروز نیز مابه‌ازا در جامعه امروز دارد.

و همچنین من حس می‌کنم که رویکرد شما پسا‌مدرن نیز باشد؟

بله

هم به لحاظ شکل اجرا و هم روایت آن یا پیوسته با زبان امروز ما را به گذشته دعوت می‌کنید؟

بله، خود روایت چنین است و من به نمایش روایی علاقه دارم.

یا بریده‌بریده بودن روایت‌ها؟

همچنین استفاده از تکنیک‌های تعزیه نیز برایم دغدغه‌آمیز بوده است برای همین تو یک نمایش ایرانی می‌بینی که آمیخته با یک روایت پست‌مدرن شده است؛ اما سعی کرده‌ام در بدنه و بافت نمایش، آن چیزهایی که در تعزیه هست و روایی بودن تعزیه را با خود به این نمایش بیاورم؛ اما برایم خیلی سخت بود چون با زمان کم و اندک همین را هم که نوشته‌ام، برایم باورپذیر نبود؛ اگر کسی به من کمک می‌کرد و جنبه‌های تاریخی نمایشنامه را به من می‌رسانید می‌توانستم کار بزرگ‌تری را بنویسم و باید به جشنواره می‌رسیدیم و به دوستان نیز قول داده بودیم اما من درعین‌حال سعی کرده‌ام نمایشنامه‌ای بنویسم که شخصیت داشته باشد، شکل داشته باشد و قابل‌تحمل باشد و بر این باورم که نمایشنامه بدون نقص نیست و سعی می‌کنم این نواقص را برای اجرای عمومی برطرف کنم.

در شب اول مخاطبان راضی بودند؟

نمی‌دانم، من از نزدیک ندیدم و از پشت‌صحنه دیدم و متوجه تماشاگران نبودم.

خودتان به‌عنوان یک مخاطب راضی بودید؟

خودم از مشکلات اطلاع دارم. از بازیگران و توانایی آنان مطلع هستم، از خوبی‌ها، ظرفیت‌ها و قابلیت‌های‌شان خبر دارم؛ شاید اجرای خوبی شده باشد. خب، طبیعی است که هر نمایشی شب اولش مشکلاتی داشته باشد اما این بهانه بدی است و می‌توانست اجرای بهتری در شب اول باشد.

آیا این توانایی را در تئاتر مشهد می‌بینید که برابری‌هایی با تئاتر تهران داشته باشد یا همچنان نابرابری است؟

نه، همچنان این نابرابری را در تئاتر شهرستان‌ها می‌بینم. متأسفانه این دیوارها بین تئاتر شهرستان‌ها و تهران هنوز وجود دارد، ولی این میل و عشقی که در بچه‌های شهرستان است و اگر آلوده نشوند به چیزهایی که در تهران موجود است مانند حرفه‌ای بودن، همچنان آن میل، علاقه، انگیزه و عشق در بچه‌های شهرستان هست. هنوز زخمی نشده و به جای خودش باقی است اما متأسفانه همچنان آن بی‌توجهی‌ها، نبود امکانات و نبود ‌حمایت در تئاتر شهرستان پررنگ است و خیلی دور از تئاتر تهران است، چون خودم در تئاتر تهران کار کرده‌ام و آن حرفه‌ای بودن هنوز در بدنه تئاتر شهرستان جا نیفتاده است؛ نکته اینکه ما بازیگران، نویسندگان و کارگردانان قابلی در تئاتر شهرستان داریم و متأسفانه امکانات نداریم و توجه کم است. باز هم اگر بچه‌های شهرستان اسیر مسائل حرفه‌ای، دستمزد، تبلیغات و دیده شدن نشوند، من فکر می‌کنم در استان‌ها و شهرستان‌ها هنوز هم می‌تواند تئاتر بکر و ناب وجود داشته باشد که خدا کند لطمه نبیند.

شما در نخستین دوره جشنواره تئاتر فجر حضور داشته‌اید و در این چهل‌ویک سال بارها در جشنواره‌ها شرکت کرده‌اید، نظرتان راجع به سیر جشنواره چیست؟

خیلی افت کرده است. من در نخستین دوره جشنواره که آبستن آن حوادث و اتفاقات بود، حضور داشتم و فکر می‌کنم آن روزگار، روزگار بهتری بود. تئاتر ناب‌تر، پررنگ‌تر، پرانگیزه‌تر و حرفه‌ای‌تر بود. به نظرم الآن همه‌چیز به بیلان و آمار تبدیل شده است. به نظرم مدیریت‌های بد نه همیشه که بیشتر حالت شناور داشته، درحالی‌که دبیر جشنواره باید ثابت باشد و پای کار بنشیند، مدام برنامه بدهد و با سیاست و انگیزه حرکتی را پیش ببرد، چون جشنواره تئاتر فجر جشنواره معتبری در منطقه است. ولی آن نگاه جدی‌ای که می‌باید به این جشنواره می‌شد که رنگ و بوی بین‌المللی به خودش گرفته است و هر سال کشورهای مختلفی در آن شرکت می‌کنند می‌تواند یک جشنواره پراعتباری در بدنه تئاتر جهان باشد.

تئاترتان را در آن سال در چه سالنی اجرا کردید؟

تئاتر شهر، سالن اصلی

من از آقایی که کنارم نشسته بود و اجرای نمایش «خانات» را در سال ۶۱ دیده بود پرسیدم که آن اجرا چگونه بوده است و او بنا به آن شرایط کلی از اجرا تعریف کرد...

خب، جو آن زمان طوری بود که بد زمانی بود، چون می‌توانستند هر اتهام سیاسی‌ای را به تو بزنند و هواداری از هر حزبی را به تو نسبت بدهند. خودم از اول در دوران انقلاب هیچ وجهه سیاسی‌ای و فعالیت سیاسی هم نداشتم و جزو هیچ گروهی هم نبودم، من عشقم تئاتر است و الآن هم به تئاتر فکر می‌کنم و تا جشنواره چهل‌ویکم هیچ شغلی به‌جز تئاتر نداشته‌ام؛ بنابراین برایم فرقی نمی‌کند که در چه شرایطی بیایم و بروم، چون تئاتر شغلم است و باید به هر شکل از آن حمایت و حفاظت کنم.

علت حضور شما در جشنواره چهل‌ویکم هم همین است، چون شاغل هستید؟

بله، ولی نمی‌خواهم بگویم که مثل سوپرمارکت است ولی تئاتر یک شغل است و باید در کنارش زندگی کرد؛ و نمی‌شود گفت به خاطر اینکه کمی شرایط نامطلوب است باید در آن را تخته کرد. حالا یک عده ‌میگویند که نباید کار کرد و باید درِ آن را بست؛ من به چنین چیزی اصلاً اعتقاد ندارم.

بهترین دوره‌های جشنواره یادتان هست؟

جشنواره دوازدهم

چه کاری را در آن دوره اجرا کرده‌اید؟

«شنا در آتش»؛ به نظرم دوره دوازدهم بسیار باشکوه بود؛ از جشنواره یکم تا بیست‌و‌سوم چهارم، بهترین دوره‌های جشنواره بود و یک‌دفعه افت کرد و مدیران تازه‌ای آمدند و این‌کاره هم نبودند، دغدغه تئاتر هم نداشتند و دنبال این ماجرا و آن ماجرا رفتند و پیوسته از آن شاخه بریدند و به آن شاخه پریدند و این بدنه جشنواره را هرس کرده‌اند و الآن چیزی را که موجود است، نمی‌شود گفت که جشنواره هست، چون رنگ و بویی به آن معنا که ما آشنایی داریم، ندارد. جشنواره خودش یک شکل، شمایل، شخصیت و روشی دارد.

جشنواره دوازدهم را توصیف کنید. چه چیزهایی داشت که برایتان مهم شده است؟

اتفاقات بزرگی در جشنواره دوازدهم افتاد؛ جشنواره دوازدهم به دبیری حسین فرخی برگزار شد. تبلیغاتش در سطح کشور بی‌نظیر بود، نقد و بررسی‌اش بی‌مانند بود، کارهای خوبی از تهران و شهرستان‌ها انتخاب شده بود. شاید من که کارم در آنجا اجرا شده است چنین تصوری دارم و به نظرم جشنواره دوازدهم قله جشنواره‌های تئاتر فجر است. به لحاظ کیفیت، انتخاب کارها و داورانی که بودند؛ مثل آقای عزت انتظامی، ایرج راد و خسرو خورشیدی. این‌ها استادان مسلم تئاتر بودند. انتخاب طراحی صحنه «شنا در آتش» توسط استاد خورشیدی برای من افتخاری بود. البته دوره‌های بعد هم دوره‌های خوبی بوده‌اند ولی برای من خاطره‌انگیزترین دوره، دوره دوازدهم است.

بهترین جایزه‌ای را که از فجر گرفته‌اید یادتان است؟ کدام جایزه شیرین‌تر است؟

جایزه‌های دوره دوازدهم برای من شیرین‌تر بود. من تقریباً پنج،شش دوره از جشنواره جایزه گرفتم ولی دوره دوازدهم برای من شیرین‌تر است چون در اوج بی‌پولی یک‌دفعه پول قلنبه‌ای به دستت برسد خاطره‌انگیز می‌شود.

زندگی‌تان را تغییر داد؟

بله، واقعاً تغییر داد!

«شنا در آتش» چگونه نمایشی است؟

شنا در آتش، در آن سال‌ها نمایش قشنگی بود چون دو سال تمرین کرده بودیم و یک‌بار از تهران آمده بودند و گفته بودند ته نمایش بسیار سیاه است و سیاه‌نمایی است و دوباره آمدند و آقای منتظری که در آن سال‌ها رئیس مرکز هنرهای نمایشی بود از نمایش ما حمایت کرد و ما را به تهران آورد.

امسال با چه امید و آرزویی به جشنواره چهل‌ویکم آمده‌اید؟

هیچ امید و آرزویی ندارم و امیدوارم فقط نمایش خوب اجرا شود و بچه‌ها هم تجربه کسب کنند که با من به تهران آمدند، همچنین برایم اهمیت دارد که کارم به‌درستی در اینجا اجرا شود و نمایشم دیده شود به لحاظ کیفی و جنبه‌های نمایشی؛ من به دنبال گرفتن جایزه نیستم و با این نیت به این جشنواره نیامدم؛ اما اگر کمک‌هایی به بچه‌هایم شود این برایم خیلی مهم است و درعین‌حال قضاوت را هم دوست دارم.

چه برنامه‌ای برای اجرای عمومی کارتان دارید؟

صحبت‌هایی کرده‌ایم که در تهران و در تالار وحدت 10 شبی اجرا شود ولی هنوز به نتیجه نرسیده‌ایم. ولی 10 شب اجرای یک نمایش دینی در تهران بسیار خطرناک است.

چه خطری دارد؟

خطری که از کار استقبال نشود، حالا به هر دلیلی... ولی داریم تلاش می‌کنیم که در تهران اجرا شود.

ولی فکر می‌کنم یک تبلیغات گسترده می‌خواهد؟

به‌هرحال این نمایشی است که جزو باورهای ماست و این اعتقاد توده‌های میلیونی ماست و مثل زندگی متعلق به یک حزب یا گروه خاصی نیست، امام رضا (ع) متعلق به همه است. خدا کند توانسته باشیم آنچه در شخصیت امام رضا (ع) وجود داشته باشد از طریق نمایش به مردم نشان بدهیم.

رضا آشفته