واکنش هنرمندان به اولین برف زمستانی تهران +تصاویر
رکنا: هنرمندان در صفحه خود به اولین برف تهران واکنش نشان دادند.
کوروش سلیمانی:
برف که مى آمد و مدرسه که تعطیل مى شد ما از همان سرِ صبح در برف هاىِ بلند مى پلکیدیم ... اهل آدم برفى ساختن نبودیم، بین خودمان باشد در کرمانشاهِ آن سالها این بازى کمى دخترانه محسوب مى شد اما برف بازى با گلوله هاىِ برفى آبدار و سفت شده را تا سرحدِ جان ومشتاقانه بازى مى کردیم ... از این سرِ کوچه به آن سرِ کوچه حمله مى بردیم با گلوله هاىِ آماده شده که چندتایى اش را در دستى به روى شکم نگه مى داشتیم و با دست دیگر پرتاب شان مى کردیم ... براى درگیرى گروه گروه مى شدیم و دعواهاىِ برفى ما گروهى بود ... بعد از ساعاتى وقتى شلوارِ کردى و کلاهِ بافتنى و کاپشن و خلاصه همه ى جان مان خیس آب و برف مى شد براى کسبِ گرما و شاید بازیافتِ انرژى از کف رفته، با دست ها و پاها و کلّه ى یخ زده به خانه مى آمدیم ... همیشه مى دانستم وقتى دست هاى یخ زده و سرخ ام را روى چراغ علاء الدین بگیرم دردناک مى شود ... اما بازهم نمى توانستم بر این وسوسه غلبه کنم و باز دستم را مى گرفتم روى علاء الدین و بعد دردِ سنگینِ دست ها شروع مى شد، عجب دردى بود هنوز یادم هست ... البته هم زمان انگار یخِ مخ ام هم آب مى شد، چون آب دماغ بود که کمى بعد از گرم شدن ام از مجارىِ رسمى اش جریان مى یافت ... مادر که مى دید از کوچه آمده ام، از آشپزخانه در حالیکه آش ترخینه مان _ که ویژه ى روزهاى برفى بود_ را هم مى زد، بلند مى گفت: دیگه نرى ها ... بابات مى آد دعوات مى کنه ... و بعد از اندک توقفى بى آنکه اصلا فهمیده باشم مادر که نمى دانم چرا سر تکان مى داد به من چه گفت، مى رفتم باز تا برف بازى کنم ... و مادر هرگز جلوى مرا نمى گرفت ... و بابا مرا در کوچه مى دید و هرگز کتکم نمى زد ... و بازهم من بعد از یک دل سیر برف بازى برمى گشتم تا دست هاى یخ زده ام را روى علاء الدین بگیرم و این رفت و آمدهاى بازیگوشانه تا غروب سردِ یخ بندان ادامه داشت ... امروز برف ما را به کجاها که نبرد
لیلا بلوکات:
زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد چه اتفاقی از این خوبتر که برف آمد
سلام صبح روز برفیتون قشنگ
رامبد جوان:
سلام رفقا، هوای درختهای شهرمون رو داشته باشیم.
در کنار لذت برف بازی، مراقب شاخههای درختایی که زیر بار سنگین برف موندن هم باشیم.
بهنام تشکر:
این برف
هدیه خداوند
که دلهاى مارا میشوید
که زمین را آرام میکند
که همه مارا زیبامیکند
زیبا باشیم
رز رضوی:
الهی شکر، آشتی خدا
روشنک عجمیان:
خدایا شکرت..روزهای برفی خوش بگذره و مواظب خودتون باشید
احسان خواجه امیری:
عشق بازی
مانی نوری:
البته که شکرگزار برف در این دوران بی آبی هستیم و خوشحالیم که برف با خودش کمی روحیه خوب برای مردم آورده!!!آخ گرد و خاک
کوروش تهامی:
پاکی آوردی ای امید سپید
همه آلودگیست این ایام"
چه خوش فرموده شاملوی بزرگ
خدای مهربانم، ممنون که ما رو فراموش
نکردی و برف رو بر ما نازل فرمودی
همگی دعا کنیم در خوزستان و سایر
شهرهای غبار گرفته انشاالله باران رحمت
بباره و مردمان کشورمون سالم و دلشاد
بشن. خدایا به برکت و زیبایی این برف
هوای هموطنان نازنینم در کردستان و
کرمانشاه رو هم داشته باش آمین
یکتا ناصر:
کسانى که فکر میکنند این عکسها هر دو مربوط به امسال هستش واقعاً مشکل خودشونه کمترین توضیحش ریش منوچهره و به هر حال مختارن.
کامبیز دیرباز:
دیربازها در برف.
پوریا پورسرخ:
اینجا جاده مخصوص کرج...بعد از سالی یه برف زده و شهر فلج شده...ممنون از شورای شهر و شهرداری محترم ...شما برسید به دعواهای سیاسیتون...نگران ما نباشید...
خدایا اینجا ما با یه برف به هم میریزیم ، خودت زلزله رو بیخیال شو.
شهره سلطانی:
با این حسرت به چه نگاه میکنی مادرم ؟ به خاطرات روز های گذشته ؟! برف موهای سپید توست.
فریدون محرابی:
عروس عاشق شکوفه هاى سفید ...
داماد عاشق برف ...
داماد به عروس گفت: شب توئه،هر چى بخواى،هر جور بخواى، همونو انجام میدیم.
عروس گفت: عشقم من تو رو میخوام.
و براى تزیین سفره ى عقدشان در گل فروشى بدنبال گل عروس و شکوفه ى سفید گشتند....
وقتى باران امد داماد با شوخى به عروس گفت: عشقم، بارون میاد.میخواى فردا که آفتابیه ازدواج کنیم؟
عروس با ناز به داماد گفت: عشقم، میخوایم عروسى کنیم،حموم آفتاب که نمیخوایم بگیریم.
و بعد هر دو خندیدند و دست در دست هم دعا کردند براى دیگران و خودشان...
شب عروسیشان درختان لباس عروس پوشیدند و خیابانها سفید پوش از بخت سپیدشان ...
هفتم بهمن ماه سال یکهزار و سیصدو نود و شش
برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر