همای سعادتی که روی شانه آقای بازیگر نشست +عکس

نکته جالب این‌جاست که سجادی‌حسینی در حدود 26 سال است که در سینما در زمینه‌های مختلفی چون بازیگری، کارگردانی و دستیاری فعالیت می‌کند، اما بالاخره با فیلم «فروشنده» توانسته توانایی خود را در بازیگری ثابت کند. این سینماگر قدیمی در گفت‌وگو با روزنامه هفت صبح حرف‌های جالبی درباره این فیلم و ایفای نقش در آن زده است.
فرید سجادی‌حسینی در طول فعالیتش از سال 1369 تا کنون، بازی در نقش‌های فرعی در چند فیلم از جمله «مدرسه پیرمردها»، «شب بیرون»، «عشق شیرین» و به تازگی «ایتالیا ایتالیا» را در کارنامه‌اش ثبت کرده و سال 1373 نیز تنها فیلم خود یعنی «خط آتش» را پس از دستیاری در فیلم‌هایی چون «مسافر ری»، «ترانزیت»، «عشق شیشه‌ای» و ... کارگردانی کرده است.

بالاخره همای سعادت بر شانه ما نشست
اصغر فرهادی، فرید سجادی‌حسینی از طریق برادرزاده‌اش که او هم کارگردان سینماست برای بازی در فیلم «فروشنده» دعوت می‌کند که طبیعتا برای او بسیار خوش‌حال کننده بوده و به گفته خودش مثل هر اهل سینمایی با اشتیاق به سراغ فرهادی رفته است که متوجه می‌شود کارگردان «جدایی» جنس بازی، سن و سال و ظاهرش را در سریال «روزگار قریب» به کارگردانی کیانوش عیاری دیده و برای این نقش در نظر گرفته است؛ سجادی‌حسینی بستن قرارداد برای «فروشنده» را این‌طور توصیف می‌کند: «هفته‌ای دو سه بار ملاقات داشتیم، مدتی صحبت می‌کردیم، فیلمنامه را می‌خواندم و بالاخره همای سعادت بر شانه ما نشست.»
مثل فیلم‌های قبلی فرهادی که بازیگران جلسات تمرین‌های بسیاری را از سر می‌گذرانند، سجادی‌حسینی درباره میزان تمرین برای این نقش نیز این‌طور توضیح می‌دهد: «خیلی زیاد تمرین داشتیم. از ابتدا که درباره فیلمنامه صحبت کردیم نوعی تمرین را با خودش به همراه داشت و یواش یواش صحبت درباره فیلمنامه کنار گذاشته شد و مستقمیا آقای فرهادی روی نقش کار کردند و هر جا ممکن بود بیراهه بروم من را هدایت می‌کردند تا دوباره به مسیری بازگردم که مقتضای این شخصیت است.» به گفته او بازی در این نقش که از چند ماه قبل به صورت متناوب و بعد متوالی بوده است، 16 روز زمان برده.
سجادی‌حسینی درباره مدت چهل و چند دقیقه‌ای حضورش در فیلم و زمان ورود این شخصیت تعبیر جالبی دارد و می‌گوید: «تقریبا حدود یک سوم آخر فیلم این شخصیت وارد می‌شود؛ در واقع از موقعی که رد پای خونین این آدم روی پله‌ها دیده می‌شود انگار وجود دارد. اما از لحظه‌ای که به طور فیزیکال روویت می‌شود حدود چهل و پنج دقیقه می‌شود.»
اما صحنه‌های بازی رو در روی او و شهاب حسینی، نظر بسیاری از مخاطبان را جلب کرده است که این بازیگر به تمرین‌هایش با حسینی پیش از فیلم‌برداری پلان‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: «اصلا حضور آقای حسینی این قدر کمک خوبی بود و این قدر بده بستان من با ایشان و حتی خانم علیدوستی که موفقیت نقش را مدیون ایشان هم هستم.»

به خاطر شبهه‌های احتمالی شخصیت اسم ندارد
شخصیتی که سجادی‌حسینی نقش آن را ایفا می‌کند بسیار تاثیرگذار است، به همین دلیل از ارتباط او و این شخصیت نیز صحبت به میان می‌آید که این بازیگر پاسخ جالبی به این سوال می‌دهد: «واقعیت این است که اصلا تمام وقت من با این شخصیت بود و حتی گاهی وقتی می‌خوابیدم احساس می‌کردم این آدم است که خوابیده نه من. دائم در ذهن و روحم بود و البته بگویم اثر اصغر فرهادی در روح آدم ماندگار است و چیزی که نوشته چیزی نیست که بتوان از آن رها شد. شخصیت فیلم هم طوری است که شما به عنوان مخاطب وقتی او را می‌بینید تا مدتی ول‌تان نمی‌کند ؛‌خیلی خوب نوشته شده.» به گفته او، این شخصیت قبلا اسمی ایرانی با ریشه مذهبی داشته است، اما فرهادی در نهایت به این نتیجه می‌رسد که برای شخصیتی که شبیه به آدم منفی است بهتر اسمی گذاشته نشود تا شبهه‌ای پیش نیاید و به همین نیز دلیل در فیلم نام او برده نمی‌شود و اسم ندارد.
سجادی‌حسینی درباره این‌که خود او چه حسی به این شخصیت داشته و آیا حس ترحم نسبت به او داشته یا خیر؟ می‌گوید: «هر کدام از ما آهویی در درون‌مان داریم. یک شیطانی در وجودمان لانه کرده و کامل‌ترین ما کسی است که بر این شیطان غلبه می‌کند. شخصیتی که ما روی پرده می‌بینیم شخصیت کامل ندارد. اتفاقا پیرمرد پول را به عنوان کمک به آهو داده و انگار مقدارش را هم شمارش نکرده. چه بسا خطبه‌ای بین شان خوانده شده، برای بچه دوچرخه خریده و ... . یعنی یک جوری با این زن حشر و نشر انسانی داشته تا حیوانی. مع‌الوصف این شیطان درون قابل کتمان نیست و باید هوشیار بود. خیلی از ما متاسفانه هوشیار نیستیم و وسوسه‌ها ما را به سمت پرتگاه می‌کشاند.»
اما ادامه حرف‌های این بازیگر مشخص می‌کند این حس ترحم‌برانگیز بودن پیرمرد تاکیدی از سوی فرهادی بوده است: «آقای فرهادی روی این مساله تاکید داشت؛‌ می‌گفت یک آدم خاطی و گناهکار است ولی آدم خبیثی نیست و بالافطره اهل دنائت نیست. بالاخره خطا کرده و درِ توبه به روی این آدم باز است. هم قابل ترحم است و هم قابل نکوهش و این را خیلی حواست باشد و خودش هم حواسش بود که وجه مثبت یا خباثتش زیاد نشود . دنبال این بودیم که در پایان مخاطب به عماد (شهاب حسینی) بگوید اگر این پیرمرد را مثل یک شهروند متمدن به کلانتری معرفی می‌کردی آیا قاضی برای او حکم اعدام صادر می‌کرد؟ که تو این کار کردی و به او مرگ تدریجی رساندی. تو چه کاره بودی،‌ مملکت قوانین دارد و هر حکمی که قاضی صادر می‌کند جاری است نه حکم تو که انگار می‌خواهی انتقام بگیری.»
با وجود حس چندگانه‌ای که مخاطب به پیرمرد پیدا می‌کند اتفاقی رخ نمی‌دهد که به تنفر مخاطب دامن زده شود و از سوی دیگر حس ترحم برای از دست رفتن آبروی چندساله او نیز در تماشاچی ایجاد می‌شود که بازی سجادی‌حسینی در این لحظات بحرانی بیشتر به چشم می‌آید، خود او رسیدن به این حس را کار سختی می‌داند و در توضیحاتش به کتابی نوشته آیت‌الله دستغیب نیز اشاره می‌کند: «همان‌طور که عرض کردم هر جا هم که ممکن بود درک درستی از نقش نداشته باشم و به بیراهه بروم فرهادی با هوشیاری عجیبی و به شکل خیلی مینیاتوری هدایت می‌کرد. نمی‌دانم کتاب «قلب سلیم» شهید دستغیب را خوانده‌اید یا نه. ایشان خصوصیات انسان و ویژگی‌های روان آدمی مثل حسد ،‌کینه و .. را این‌قدر ظریف و دقیق ترسیم می‌کند که خواننده حیرت می‌کند. در «فروشنده» هم اصغر فرهادی ملغمه‌ای از خصوصیات انسانی را نوشته‌اند و دائم مراقبت می‌کرد که همه این خطوط ریز مینیاتوری درست و به اندازه سر جایش بنشیند. اگر اهل انصاف باشم باید مدام زحمات آقای فرهادی را به یاد بیاورم.»

بازی خوب نوعی باقیات الصالحات است
در ادامه با اشاره به توانایی اصغر فرهادی در گرفتن بازی از بازیگران به استعداد سجادی‌حسینی نیز اشاره می‌شود که ظاهرا او نیز با فروتنی این نکته را می‌پذیرد: «احتمالا. یک وقت حمل بر خودستایی نشود (سکوت) بله بالاخره جایی پیدا شد تا من هم آن چه را در تمام عمرم به آن عشق ورزیده بودم بتوانم به ظهور برسانم و نتیجه‌اش را ببینم. تفاهم و نوع نگاهی که ایشان در جایگاه کارگردان و بنده در جایگاه بازیگر داشتیم برای من خیلی ارزشمند بود. فکر می‌کنم اتفاق خیلی عجیبی در زندگی من با این نقش افتاد.»
سجادی‌حسینی در ادامه ابراز امیدواری می‌کند بعد از این نقش‌های خوبی به او پیشنهاد شود: «خدا کند پیشنهادهای خوبی داده شود که تا زنده‌ام چهار کار خوب بازی کنم . بازی خوب نوعی باقیات صالحات است دیگر.»
این بازیگر که اولین بار فیلم را به طور کامل در جشنواره کن 2016 دیده است، روایت جالبی از واکنش خبرنگاران نسبت به آن را بازگو می‌کند: «قبل از ما خبرنگاران و منتقدان دیده بودند. وقتی بیرون آمدند صورت‌شان مسخ شده بود و طوری مبهوت دور و بر فرهادی پرپر می‌زندند و جوری نگاه می‌کردند که معلوم بود هنوز منگ اتفاقات فیلم هستند. صحنه آن شب در ذهنم ثبت شده که چه حالی داشتند. بعضی‌های شان با زبان خودشان دست شان را نشان می‌دادند که ببین هنوز موهای بدنم سیخ است.»
به گفته او نه تنها واکنش منفی درباره نقشش نگرفته بلکه محبت مخاطبانی از همه اقوام و ملل نیز شامل حالش شده است: «بعضی‌ها چیزی می‌گفتند که معادل فارسی‌اش این بود که «ما هنوز تو کف لبخندی هستیم که زدی». یا مرگ را در چشمانت دیدیم. خیلی لطف بود و انرژی خیلی زیادی در کن گرفتیم.» برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.