دسیسه مهندس شیک‌پوش برای دختران ثروتمند

گریه‌های دخترانه

در اواسط سال 92 بود که دختری با مواجهه به دادسرای منیریه تهران، پرده از شکارهای مرد بی‌عاطفه‌ای برداشت که به بهانه ازدواج از او پول میلیونی گرفته بود.

«مهسا» 21 ساله در حالی که گریه می‌کرد و دوستش را همراه خود برده بود، گفت: باور نمی‌کنم مردی که رفتاری شیک، مودبانه و باکلاس دارد، فریبکار بوده باشد.

وی افزود: یک روز به بانک رفتم تا چک میلیونی‌ام را نقد کنم، اما کارت ملی یادم رفته بود. مرد شیک‌پوش آنجا به کمکم آمد و با کارت ملی‌اش باعث شد کارم حل شود.

این زن ادامه داد: من مدیر یک شرکت هستم و برای اینکه قدردانی‌ای داشته باشم، وی را برای ناهار به شرکتم دعوت کردم و این مرد جوان پذیرفت. فردای همان روز، وی میهمانم بود. خودش را «بهروز» و مهندس یک شرکت تخصصی معرفی کرد و آنقدر مهربان بود که نمی‌دانم چرا در همان لحظه تصور کردم او می‌تواند همسر خوبی باشد.

زن فریب‌خورده گفت: رابطه‌مان خیلی صمیمی شد تا اینکه به آرزویم رسیدم و بهروز پیشنهاد ازدواج داد.

سریع پذیرفتم و او در حالی که ادعا می‌کرد همه خانواده‌اش در خارج زندگی می‌کنند، اجازه گرفت با دایی‌اش به خواستگاری‌ام بیایند. پذیرفتم و او با دسته‌گلی زیبا به خانه‌مان آمد.

پدر و مادرم نیز شیفته‌اش شده بودند. دایی باکلاسی هم داشت، قرار و مدارها را گذاشتیم و نامزد کردیم. حدود 4 ماهی با هم در ارتباط بودیم تا اینکه یک روز زنگ زد و صدایش را آشفته دیدم.

خیلی استرس داشت، دلداری‌اش دادم و شنیدم مشکل مالی شدیدی پیدا کرده و تا پدرش از خارج بیاید و بخشی از پولش را داخل ایران به وی بدهد، زمان زیادی طول خواهد کشید. برای اینکه شوهر آینده‌ام احساس سبک‌بالی کند، دلداری‌اش دادم و گفتم نگران نباشد.

او نزدیک 60 میلیون تومان نیاز داشت و همان روز پول را در قالب تراول‌چک و دلار به بهروز دادم و قرار شد در کمتر از یک هفته پولم را پس بدهد، اما او ناگهان ناپدید شد و دیگر هیچ اثری از بهروز ندارم و فهمیده‌ام در دام کلاهبرداری‌اش افتاده‌ام.

12 سرنوشت مشابه

در حالی که با دستور بازپرس پرونده تیمی از پلیس برای دستگیری این مهندس فریبکار وارد عمل شده بودند، کارآگاهان با 12 دختر پولداری روبه‌رو شدند که برخی با وجود اینکه در دام مرد شیاد افتاده بودند، بیشتر علاقه‌مندی‌شان را برجسته می‌کردند و نگران پول‌های بر بادرفته‌شان نبودند.

یکی از این دختران با گریه گفت: پولم را نمی‌خواهم، اما بهروز به من قول ازدواج داده و من شب و روز در آرزوی روز عروسی‌ام هستم و حالا می‌خواهم این پسر هر کسی که باشد، پیدا شود تا با هم ازدواج کنیم، چراکه بیماری افسردگی گرفته‌ام و با ثروتی که دارم، حتی اگر بهروز فقیر باشد، می‌توانم او را حمایت مالی کنم.

شناسایی دزد قدیمی

دختران فریب‌خورده پس از چهره‌نگاری کامپیوتری در برابر آلبوم مجرمان قدیمی قرار گرفتند و توانستند مردی را که نقش دایی بهروز را بازی می‌کرد، شناسایی کنند.

«صابر» 48 ساله یکی از دزدان قدیمی بود که 4 بار به زندان افتاده و این بار با همدستی جوان شیک‌پوشی توطئه کلاهبرداری از دختران پولدار را طراحی کرده بود. بلافاصله مخفیگاه‌های صابر ردیابی شدند و این مرد در جنوب تهران و در حالی که شیشه می‌کشید، به دام افتاد.

راز مهندس شیک‌پوش

صابر ابتدا ادعای بی‌گناهی کرد تا اینکه دید چاره‌ای جز اقرار ندارد و با لو دادن مهندس تبهکار، وی را مردی به نام «حمید» 32 ساله معرفی کرد که نه‌تنها ازدواج کرده، بلکه دختر و پسری هم دارد.

بازداشت خواستگار هزارچهره

حمید در حالی که تصور نمی‌کرد لو رفته باشد، وقتی در خانه‌اش همراه همسر و بچه‌هایش بود، دستگیر شد و با هیاهو خواست روزنه‌ای برای فرار پیدا کند که نتوانست.

این جوان شیک‌پوش که زندگی اعیانی‌ای برای خود و خانواده‌اش رقم زده بود، وقتی در برابر صفی از دختران فریب‌خورده قرار گرفت و شنید دایی قلابی‌اش پرده از تبهکار‌ی‌های وی برداشته است، چاره‌ای جز اقرار ندید.

وی گفت: من با مدرک مهندسی قبلا یک شرکت تولیدی داشتم که متأسفانه ورشکسته شدم و در جریان درگیری‌های چک‌هایم با صابر آشنا شده و دوستی‌مان ادامه پیدا کرد تا اینکه او پیشنهاد داد با استفاده از ظاهر و تیپم به فریب دختران دست بزنم.

حمید گفت: ابتدا مردد بودم، اما وسوسه شدم و با حضور در اماکنی مانند بانک‌ها، طلافروشی‌ها و میهمانی‌های اعیانی با مدارک جعلی‌ای که داشتم، خودم را معرفی می‌کردم و پس از ابراز علاقه و رفتار مودبانه با دروغ‌پردازی‌ از دختران خواستگاری کرده، سپس توطئه کلاهبرداری را اجرایی می‌کردیم و در همه این تبهکاری‌ها، صابر نقش دایی‌ام را بازی می‌کرد.

زندان برای جوان شیک‌پوش

در حالی که برخی دختران فریب‌خورده نمی‌خواستند باور کنند حمید ازدواج کرده و زن و بچه دارد، وی با دستور قضایی روانه زندان شده و صابر نیز با سپردن وثیقه تا زمان محاکمه آزاد شد.

حمید و صابر در دادگاه جزایی عمومی تهران به تکرار اعترافات خود پرداختند و در حالی که گروهی از دختران رضایت داده و گروهی نیز به مجازاتش اصرار داشتند، هر دو به تحمل زندان محکوم شدند. حمید 32 ساله به 6 سال زندان و رد مال و صابر نیز به تحمل 3 سال زندان و بازگرداندن پول‌هایی که حق‌السهم داشته است، محکوم شدند و این حکم از سوی دادگاه تجدیدنظر استان تهران محاکمه شد.

گفت‌وگوی کوتاه

حمید می‌داند محکومیتش قطعی است و نگران همسر و بچه‌هایش است.

همسرت می‌دانست تو چه منبع درآمدی داری؟

اصلا، او همیشه جز یک مدت کوتاه در شرایط مالی خوب بود و اصلا شک هم نداشت.

بعد چه شد؟

خیلی شرمنده همسرم هستم، او وقتی فهمید من به خواستگاری دختران جوان رفته‌ام، بیماری افسردگی گرفت، اصلا فکر نمی‌کرد من کلاهبردار باشم.

دلت به حال دختران نمی‌سوخت؟

باور می‌کنید نمی‌دانستم چرا آنقدر بی‌رحم شده بودم، در جلسه دادگاه وقتی یکی از دختران کلی گریه کرد و فهمیدم به من علاقه‌مند بوده، خیلی از خودم بدم آمد.

بعد از زندان؟

ابتدا باید همسرم را راضی کنم مرا ببخشد و بعد می‌توانم با مهارت‌هایم درآمد داشته باشم. طول می‌کشد، اما می‌توانم زندگی‌ام را رو به راه کنم.

پول داری به مالباخته‌ها بدهی؟

جز 2 دختر، همه مالباخته‌ها به خاطر بچه‌هایم مرا بخشیده‌اند و در حال تهیه پول آن دو دختر هستم و حتما آنها را هم راضی به بخشش می‌کنم.

توصیه پلیس

سرهنگ سلطانی، معاون سابق مبارزه با سرقت پلیس آگاهی تهران در زمینه فریبکاری‌های تبهکارانه می‌گوید: متأسفانه بیشتر کلاهبردارها دارای چهره‌ای فریبنده، چرب‌زبان و شیک‌پوش با اطلاعات عمومی بالا هستند و بی‌گدار به آب نمی‌زنند، از این رو مردم باید همیشه به این افراد غریبه با دیده احتیاط بنگرند تا خدای ناخواسته در دام نیفتند. وی می‌افزاید: بارها شاهد پرونده‌هایی از اغفال‌ بوده‌ایم که مردان شیاد در نقش رئیس شرکت، خلبان، پزشک، تاجر و... خود را به دختران و زنان پولدار نزدیک کرده و با پیشنهاد ازدواج، آنها را فریب می‌دهند و هیچگاه خانواده‌هایشان را با طعمه‌هایشان روبه‌رو نمی‌کنند. سرهنگ سلطانی در پایان می‌گوید: در گذشته خانواده‌ها سختگیرتر بودند و تا تحقیق محلی یا شغلی انجام نمی‌دادند، رضایت در مورد ازدواج با سختی صورت می‌گرفت و امیدواریم این سنت ادامه پیدا کند، چراکه با همین روش می‌توان اعتمادسازی کرد و ضربه نخورد .