الف آینده خواهرانم را خراب کرده بود / قاتل قبل از اقدام به پرت کردن خود از کوه با افسر پرونده تلفنی اعتراف کرد
متهم این پرونده جنایی که جوان دیگری را با ضربات متعدد قمه به قتل رسانده بود، صبح روز گذشته، پای میز عدالت نشست و به سوالات قاضی سیدجواد حسینی پاسخ داد. او گفت: من از 6سال قبل و زمانی که 15سال بیشتر نداشتم، از «الف» وحشت داشتم. او چنان زهرچشمی از من گرفته بود که اکنون حتی از دیدن جسد او هم می ترسم! آن زمان من در کلاس دوم راهنمایی درس می خواندم که شبی «الف» و چند تن از دوستانش به خاطر اختلافی که با عموهایم داشتند، به منزل ما هجوم آوردند. نیمه های شب بود و من به او التماس می کردم که آینده خواهرانم را خراب نکند، ولی گوش او بدهکار این حرف ها نبود. در طول این سال ها، مدام از من باج گیری می کرد. من قصاب بودم و او همیشه پول هایم را می گرفت و تنها مبلغ اندکی را به من باز می گرداند، اگرچه تحمل زورگویی های او برایم سخت بود، ولی چاره ای جز گوش کردن به حرفش نداشتم. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که چند روز قبل، با موتورسیکلت آپاچی سر کوچه ایستاده بودم که صدای «الف» را از طبقه دوم منزل «ب» شنیدم. منزل او پاتوق معتادان بود و من چند بار به او گفته بودم که کسی را به منزلش راه ندهد، ولی او گوش نکرد. آن روز ظهر «الف» حال طبیعی نداشت و در حالی که چاقویی را در دستش می فشرد، فریاد می کشید. او شیشه کشیده بود و در فاز دیگری بود. وقتی داخل حیاط منزل «ب» چاقو را در دستش دیدم، خیلی ترسیدم، چاقو را از داخل غلاف آن بیرون کشیدم که غلاف در دست «الف» ماند. او مرا گرفته بود که مجبور شدم چند ضربه به شکمش بزنم تا مرا رها کند...
متهم در پاسخ به سوال قاضی حسینی که پرسید: تو که از او می ترسیدی چرا فرار نکردی؟ نیز گفت: نتوانستم فرار کنم، از او کینه داشتم، اعصابم خرد شده بود . پس از آن هم چاقوی خون آلود را برداشتم و سوار بر موتورسیکلت فرار کردم، ولی قصد کشتن اورا نداشتم. اگر من او را نمی زدم، او که آدم خطرناکی بود مرا با چاقو می زد!

متهم این پرونده جنایی درباره ماجرای خودکشی نیز گفت: وقتی فهمیدم که «الف» را کشته ام، ناراحت بودم تا این که غروب دوشنبه نامه ای نوشتم و به قصد خودکشی به قله یکی از کوه های اطراف مشهد رفتم تا خودم را از کوه پایین بیندازم! اما در آخرین لحظات به یکی از دوستانم زنگ زدم. او وقتی از قصد من آگاه شد، شماره تلفن پلیس آگاهی را به من داد و گفت قبل از این کار با پلیس تماس بگیر. من هم با پلیس تماس گرفتم ، کارآگاه سلطانیان را ندیده بودم ولی وقتی با اوصحبت کردم، آرامش خاصی یافتم. او مرا دلداری داد، طوری که پدرم تاکنون با من صحبت نکرده بود. او گفت: با خودکشی آخرت خودت را هم خراب می کنی! تو باید محاکمه شوی و قانون درباره ات تصمیم بگیرد اما در عین حال نباید انسان امیدش را از دست بدهد. بعد از آن هم از طریق تلفن مرا به قاضی مرتبط کرد که او نیز با توصیه هایی سعی در منصرف کردن من از خودکشی داشت و تاکید کرد: انسان نباید به خاطر گناهی که مرتکب شده برای رهایی از آن، گناه بزرگتری مرتکب شود. چرا که خودکشی از گناهان کبیره است و پس از آن تصمیم گرفتم خودم را تسلیم قانون کنم. به همین خاطر هم آدرس خودم را به افسر آگاهی دادم و آن ها مرا در حالی که از خودکشی منصرف شده بودم، به اداره جنایی منتقل کردند. شایان ذکر است، متهم با صدور قرار بازداشت موقت از سوی قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، روانه زندان شد تا تحقیقات بیشتری درباره ادعاهای وی و کشف زوایای پنهان این پرونده انجام شود.

سیدخلیل سجادپور