علم‌الهدی: علوم جدید و مدارس مدرن آزادی‌خواهی را رونق می‌دهند

به گزارش رکنا،« جمیله علم‌الهدی » عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی در مراسم جایزه مصطفی (ص) با اشاره به نقش علم در فروپاشی معنای زندگی تصریح کرد: فروپاشی معنای زندگی را کمابیش در همه‌جا می‌توان دید؛ از خواب‌آلودگی و سستی جوانان شهرنشین گرفته تا اُفت انگیزه تحصیلی در دانش آموزان و دانشجویان، گزارش‌های پُرتکرار درباره انواع نارضایتی شغلی، تحصیلی و زناشویی، آمار بزهکاران نوجوان و جوان، شیوع آسیب‌های اجتماعی شامل انواع اعتیاد، تن‌فروشی، دعوا و کشمکش و بدمستی، رونق تجارت انسان و شیوع الکلیسم و بالاخره شیوع عجیب خودکشی صورت‌هایی از این نوع فروپاشی است که به فروپاشی اخلاقی و اجتماعی منتهی می‌شود.

وی افزود: سردی روابط خویشاوندی، با افزایش تنهایی در قالب تک‌فرزندی، تک‌والدی، تک‌زیستی و همچنین ازدواج‌های خارج از تعهد، همه و همه واقعیت‌های زندگی است و کمابیش در همه‌جا دیده می‌شود.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه به نظر می‌رسد این شورش سرمستانه جامعه پساتجدد، در الگوهای اقتصادی حاکم بر سیاست‌های تربیتی و نهادهای آموزشی ریشه دارد، خاطرنشان کرد: الگوهای اقتصادی در گذشته‌ای نه چندان دور موفق شدند با نفوذ در نظام‌های آموزشی و پژوهشی، ادعایی بزرگ را شکل بدهند؛ ادعای راززدایی از علم و فلسفه و هر تبیینی درباره انسان و جهان.

علم‌الهدی تأکید کرد: علوم طبیعی و همچنین علوم اجتماعی امیدوارانه در جستجوی تبیین‌هایی هستند که هرگز به اراده ناشناخته‌ای یا موجودیتی صاحب اراده ولی ناشناخته و غیر قابل کنترل منتهی نشود و این نوع دانش به دو دلیل از مفاهیم رازآلود و اسم‌هایی مثل شیطان فرشته، جن و روح و مانند آن‌ها خالی شده است؛ یکی تمرکز بر شناخت و تصرف همه‌چیز و دیگری ترس از مرگ و نابودی.

وی با بیان اینکه علوم جدید آزادی را بشارت می‌دهند و فرهنگ آزادی‌خواهی را رونق می‌بخشند. دانشگاه و مدرسه مدرن که بر کسب علم تأکید دارند، همزمان فرهنگ آزادی‌خواهی را تلقین می‌کنند، افزود: اگرچه آزادی‌خواهی همچون عدالت‌خواهی و کمال‌طلبی بخشی از ماهیت انسان تلقی می‌شود ولی الگوهای اقتصادی حاکم بر مراکز آموزشی و پژوهشی هر سه را، یعنی آزادی، عدالت و کمال را به میل و منفعت گره می‌زنند.

همسر رئیس‌جمهور گفت: با توسعه علم و فناوری، آزادی‌خواهی، عدالت‌خواهی و کمال‌طلبی ‌به‌صورت گرایش بیشتر و بیشتر به دسترسی آسان و ارزان به میل و منفعت در می‌آید؛ دیجیتالی‌شدن منفعت و میل صورت‌بندی‌های متنوعی دارد و نتایج متفاوتی نیز به بار می‌آورد که یکی از این صورت‌بندی‌ها در رسانه پدید می آید و به تغییر ماهیت رسانه منجر می‌شود.

علم الهدی افزود: گویا با افزایش سرعت انتقال از شنیدن به دیدن، وابستگی آزادی‌خواهی و کمال‌طلبی و عدالت‌خواهی به میل نیز شدیدتر و شدیدتر می‌شود؛ ارزش مطلق میل با طغیان همراه است و طغیان هم جامعه را تهدید می‌کند و هم طبیعت را؛ از این رو فروپاشی و خودکشی رواج می‌یابد.

وی با اشاره به اینکه سرگذشت علم نشان می‌دهد که دست‌کم در این فروپاشی معنا، عالمان بی تأثیر نبوده‌اند، تصریح کرد: بدون شک علم به‌عنوان یک نهاد اجتماعی با سیاست، دیانت و اقتصاد در تعامل است ولی آنچه شرایط را پیچیده‌تر کرده، این است که عالمان به بهانه دوری از جدال‌های دینی و سیاسی، بر حقیقت محض تأکید کردند و رویکرد اقتصادی بنگاه‌های حمایت کننده از مطالعات و تحقیقات را ندیدند. ارزشمند بودن علم حاصل ماتریالیسم فلسفی و رویکرد اقتصادی تحقیقات است؛ در حالی که برخی عالمان علوم انسانی پس از یک دوره نسبتا طولانی انکار، بالاخره ارزشباری علم را پذیرفته و با دیده شک و تردید به یافته‌های علمی می‌نگرند و به همین دلیل مرجعیت علم دچار تزلزل شده است.

عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه عالمان علوم طبیعی همچنان رویکرد اقتصادی حاکم بر تبیین‌های علوم انسانی را بدون کمترین تأملی پذیرفته‌اند، خاطرنشان کرد: آنها ادعاهای افسون‌زدایی از علم و راززدایی از جهان شناسی و انسان شناسی را باور کرده و اعتقادات خود را پنهان ساخته‌اند؛ از این رو کار حرفه‌ای دانشمندان یعنی تحقیق و تدریس به‌طور عجیب و شتابزده‌ای از مفاهیم ارزشی تخلیه شده است و تعهد به حقیقت درتعهد به روش، خلاصه شده و از حکمت و فرونسیس چیز زیادی نمانده است.

علم‌الهدی گفت: پیش‌فرض‌های تحقیقی در مطالعات علوم طبیعی، هم در موضوع و هم در روش، ناخواسته یا خواسته در بستری از سکولاریسم روانشناختی و سکولاریسم جامعه‌شناختی شکل گرفت. بدین ترتیب علوم مدرن به‌کلی بر ماتریالیسم هستی شناختی استوار گشت و کمابیش ایدئولوژی الحاد و بی خدایی در تمام تحقیقات علمی بازتولید شده است.

وی با اشاره به اینکه با این حال تعهد به روش توانست فرقه‌گرایی مذهبی را در قالب فرقه‌گرایی علمی توسعه بخشد، تأکید کرد: انحصار روش شناختی با نوعی تخصص زدگی همراه شد و تقریباً به‌طور کامل تعصبات متعلق به ایدئولوژی علمی را بر مراکز آموزشی و پژوهشی حاکم ساخت. با توسعه صنعتی جوامع و نیاز مبرم به انرژی‌های انسانی و ضرورت تعیین قیمت برای فعالیت‌های حرفه‌ای عالمان شامل تحقیق و تدریس و مستشاری و خدمات، کم‌کم هویت آنها به بازار گره خورد؛ در نتیجه منفعت که آخرین بازمانده هویتی عالمان بود و در جهت‌دهی به حیات علمی آنها و بازگشت به تعهدات اخلاقی و عقاید مذهبی می‌توانست مؤثر باشد نیز، به میل طغیانگر ارباب قدرت و ثروت وابسته شد.

علم‌الهدی ادامه داد: از این رو در شرایطی که اصحاب دائرةالمعارف و فیلسوفان مدرن مدعی راززدایی از اندیشه‌های بنیادین و تبیین‌های جهان شناختی بودند، برای مثال ناخودآگاه و فراشناخت جایگزین «فطرت» شد و تعلیم و تربیت به تنظیم مجموعه‌ای از فرایندهای ذهنی و مهارت‌های رفتاری خلاصه شد.

وی با بیان اینکه بدون شک تنظیم‌گری لازم است در بستر تلقینات اجتماعی شکل بگیرد و معلم فقط نقش تسهیل‌گر را دارد، متذکر شد: مرجعیت معلم غیر قابل قبول تلقی می‌شود. در وضعیتی که مرجعیت علم و عالم و معلم متزلزل شده، نقش عوامل تولید صنعتی در ارزش‌گذاری و ایجاد تغییرات اجتماعی پُررنگ‌تر می‌شود تا حدی که ایدئولوژی بازار در هر دو جریان سوسیالیستی و لیبرالیستی از نهاد دین اثرگذارتر و بر جامعه مسلط می‌شود.

عضو هیأت علمی دانشگاه با بیان اینکه آموزش عالی و آموزش عمومی بر نیاز بازار متمرکزند، عنوان کرد: نیاز بازار نیز به‌طور پیچیده‌ای بر مصرف نامتوازن منابع انرژی طبیعی برای رفع نیازها و اشباع میل‌های انسان تمرکز دارد؛ ارتباط دانشگاه و صنعت از یک‌سو به صنعتی شدن آموزش کمک کرده و از سوی دیگر تربیت را که بر انگیزش متمرکز است، به تجارت گره می‌زند. در نتیجه برخلاف تلاش‌های متخصصان علوم تربیتی روز به روز دانشگاه و مدرسه به کارخانه و بنگاه شباهت پیدا می‌کنند و به‌جای عالم‌پروری، دست‌اندرکار شاغل‌پروری می‌شوند. بدین ترتیب با بحران هویتی روبه‌رو هستیم که ناشی از فروکاست هویت اجتماعی به شغل است؛ یعنی یا شغل داری یا وجود نداری. توسعه اشتغال با توسعه بازار و توسعه بازار با مصرف منابع انرژی رابطه دارد.

علم‌الهدی در پایان گفت: ذیل رویکرد اقتصادی حاکم بر علوم انسانی از فلسفه گرفته تا جامعه‌شناسی و روانشناسی به تدریج دانشمندان علوم پایه و علوم مهندسی و علوم پزشکی، در شرایطی به توسعه دانش مشغولند که باید میان باورهای اخلاقی و اعتقادی خود با باورهای علمی مرزهای نفوذناپذیری برپا کنند؛ آنها مجبورند سُنَّت‌های تحقیق و تدریس را به‌کلی از سیاست، دیانت و همه امور ارزشی به‌جز منافع اقتصادی دور کنند. این سُنَّت‌ها بدون شک به تقویت سیطره خواسته بر خِرد و ارزش مطلق میل می انجامد.