همسر شهید مدافع حرم: به پویا گفتم جنگ سوریه جنگ ما نیست !

« پویا ایزدی » خواب و خوراک نداشت. اخبار سوریه را مدام دنبال می‌کرد. اینکه تکفیری‌ها چه جنایاتی علیه مردم مظلوم آنجا می‌کنند. خودش دختر داشت و می‌دانست وقتی دست حرامی به یک دختر برسد چه بر سر پدرش می‌آید. عزمش را جزم کرد و راهی سوریه شد. سرانجام در روز تاسوعای سال ۹۴ و در منطقه حلب مزد جهادش را گرفت و شد شهید مدافع حرم .

 همسرش خاطره‌ای را از این شهید عزیز اینگونه روایت می‌کند:

زندگی ما روال عادی خودش را داشت. در این وسط خداوند ریحانه را به ما هدیه داد و روز و روزگار می‌گذراندیم؛ حرامی‌ها به حرم عقیله بنی‌هاشم می‌خواستند نزدیک شوند و خواب را از چشمان پویا در این طرف مرزهای ایران ربود برای همیشه. من خیلی وارد سیاست نمی‌شدم، اما می‌گفتم که این جنگ، جنگ ما نیست. مگر ما هشت سال جنگیدیم، کسی به ما کمک کرد؟ کسی به داد ما رسید؟

پویا می‌گفت: «مثل زن‌های کوفی حرف نزن!» این جمله همسرم خیلی به من برخورد و بدجور گران تمام شد. انگار که تلنگری برایم شد. می‌گفت: عزیزم خوب به حرف‌هایم فکر کن. زمانی که ما مصیبت‌های امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) را می‌شنیدیم با خودمان می‌گفتیم‌: ای کاش ما در آن زمان بودیم و امام حسین را تنها نمی‌گذاشتیم. الان هم همین طور است. یزید زمان دارد ظلم می‌کند و حسین زمان دارد ظلم می‌بیند. من نمی‌خواهم جزو گروه توابین شوم. بنابراین من هم چون با پویا هم عقیده بودم آرام شدم و رضایتم را به او اعلام کردم.