آیا هنوز می‌توان سخنرانی تد را جدی گرفت؟

جهان با حیرت به پیشروی طالبان نگاه می‌کند. یکی‌یکی شهرها تسلیم می‌شوند. کابل سقوط می‌کند و افغانستان به سیطره طالبان درمی‌آید. اشرف غنی با خودروهای پُر از دلار از کشورش فرار می‌کند. آن‌سوتر، یک حساب توییتری یادمان می‌اندازد که همین جناب اشرف غنی در یک سخنرانی تد به ما یاد داده بود که  «چگونه یک کشور درهم شکسته را دوباره بسازیم»

این مقاله درباره مسائل غم‌بار این روزهای افغانستان نیست. بلکه می‌خواهم از نگاه شخصی خودم درباره پروژه‌ای به نام تد بنویسم. برای من و هم‌نسلانم و در دنیایی که تغییرات آن تا این حد سریع و سرسام‌آور شده است، دیگر تد به یک تصویر نوستالژیک می‌ماند: آن فرش قرمز و سخنرانی‌های مختصر و مفیدی که هرکدام‌شان برایمان دریچه‌ای بود به دنیاهای تازه، پیشنهاد برای مطالعاتی نو و برای بعضی‌هایمان حتی مقدمه‌ای برای تغییر مسیر حرفه‌ای.

امروز اما داستان به کلی متفاوت شده است. از تد و آن فرش قرمز جذابش چیزی جز همان نوستالژی و طرحی از یک خاطره دلپذیر به جا نمانده.

نمی‌خواهم مطلبم را با حرف‌هایی از جنس ویکی‌پدیا طولانی کنم. از اینجا می‌توانید همه تاریخچه تد و مسیر دیروز تا امروز آن را بخوانید.

در یادداشت زیر سعی دارم از این بگویم که بر سر آن تد دیرآشنای ما چه آمد؟ و چه شد که اعتماد بسیاری از مخاطبان همیشگی سخنرانی تد، از دست رفت؟

پرده اول: ایده‌هایی که واقعا ارزش گسترش داشتند!

پیش‌ترها زمان کوتاهی را که بین کلاس‌هایمان می‌افتاد اگر به گپ‌وگفت‌های دانشجویی‌مان نمی‌گذراندیم، صرف دیدن یا گفتن از سخنرانی تد می‌کردیم. لینک‌هایش را با هم ردو‌بدل می‌کردیم، و ایده‌های تازه‌اش را -که با همه سادگی‌اش گاهی دیرهضم و دشوارفهم بود- برای هم باز می‌کردیم.

برای ما تد فرصتی بود برای سرک کشیدن به دنیای شگفتِ دانش. هر سخنرانی تد ما را آلیس‌وار در سرزمین عجایب علوم، مبهوت می‌کرد.

6

تد که کارش را با گفتن از تکنولوژی (Technology) سرگرمی (Entertainment) و طراحی (Design) شروع کرده بود، حالا از همه اطراف و اکناف دنیای اندیشه برایمان تحفه می‌آورد. از پزشکی تا فلسفه، از اقتصاد تا علوم شناختی و...

سخنران‌های تد غول‌هایی بودند که خودشان را به اندازه قدو‌قامت ما کرده بودند، تا از دانشی پیچیده روایتی چنان ساده و صمیمی بسازند که فرار نکنیم، بنشینیم پای حرف‌هایشان و ذره‌ای از شهد آنچه چشیده‌اند را بچشیم. غول‌ها برایمان از کارهای کرده می‌گفتند. از تحقیقات انجام شده. از مسیرهای رفته. از تجربه‌های زیسته.

هر کدامشان تجسم و تحقق چیزی بودند که از آن حرف می‌زدند. حرف‌هایشان متکی به رفرنس‌های محکمی بود و تجربه‌های دست اولی داشتند از آنچه می‌گفتند: کسب‌وکاری که به ثمر رسیده بود. محصولی که کار می‌کرد. تحقیقاتی که فکت‌های آزمایشگاهی پیشتوانه‌اش بود و...

دقیقا همین‌ها بود که برایمان لحظاتی مملو از «آها» ناشی از درک ناگهانی یک پدیده می‌ساختند.

تد به ما قول داده بود فرش قرمزش را در اختیار ایده‌هایی قرار دهد که «ارزش گسترش» دارند. و حضور بیل گیتس، دن پینک، الیور اسکالبر، دنیل دنت و دیگران، تحقق این قول‌وقرار بود.

پرده دوم: این ایده‌ها هم ارزش گسترش دارند؟

سخنرانی تد لااقل در قشری از مخاطبان روبه‌رشدِ مشتاق به یادگیری، محبوب و محبوب‌تر شد. مخاطبانش بیشتر شد. تقاضا برای محتوای تد بالا رفت، و سروکله آن اصل همیشگیِ عرضه و تقاضا اینجا هم پیدا شد. (که کاش نمی‌شد)

کم‌کم دامنه موضوع سخنرانی‌ها گسترده‌تر شد. تعداد سخنرانی‌ها بالاتر رفت. سخت‌گیری‌های اولیه در انتخاب سخنران‌ها فروکش کرد. انگار مدیران تد «شُل کرده بودند.»

7

 

زیرپروژه‌هایی مثل تداکس (TEDx) و تدگلوبال (TEDGlobal) و... تعریف شد، و کار به جایی رسید که دیگر «هر» چیزی را می‌توانستید روی آن فرش قرمز بشنوید. رفته‌رفته سخنرانی‌های تد حال‌وهوای سخنرانی‌های انگیزشی بدون رفرنس به خود گرفت، و اندک محتوای ارزشمند آن، زیر تَلی از مونولوگ‌های خودبرتربینانه گم شد.

اگر تا دیروز در سخنرانی تد، دانشی پیچیده ساده می‌شد تا ما هم شیرینی «سادگی ناشی از پختگی» (همان سادگی‌ای که موتزارت نبوغ خوانده بود) را بچشیم، امروز سادگیِ سهل‌الوصولی در زرورق علم پیچیده می‌شود و به‌مان داده می‌شود.

کم‌کم پای کارهای نکرده، تحقیقات انجام نشده و تجربه‌های نزیسته به تد باز شد. حالا دیگر اشرف غنی می‌توانست حتی در ابتدای راهش هم نباشد، اما بیاید و به ما درس کشورداری بدهد.

اکنون سخنرانان یاد گرفته بودند با تزریق اندکی آدرنالین گفتاری، مخاطبانشان را به هیجان بیاورند و با خلسه‌ای زودگذر خوشحال کنند. تا دیروز تد از اعتبار و وزن سخنرانان و ایده‌ها، جان می‌گرفت. و حالا این سخنرانان‌اند که می‌خواهند از محبوبیت تد جانی بگیرند و رزومه‌شان را فربه کنند.

اگر نسیم طالب زمانی تد را هیولایی توصیف کرده بود که دانشوران را به سرگرم‌کننده‌های سطح پایین تبدیل کرده، امروز ماجرای معکوسی هم در حال وقوع است: ایده‌های سطح پایینی که در تد  خودشان را علم جا می‌زنند.

پرده سوم: تداکس‌های وطنی؛ بیم‌ها و امیدها

تداکس پروژه‌ای بود که در دل تد تعریف شد تا بتواند روح تد را در در جوامع محلی و در سطح جهان توسعه دهد. اگرچه رویدادهای تداکس به صورت مستقل برگزار می‌شود، اما قرار بوده برگزارکنندگان تحت لیسانس تد و با قالب و خط‌مشی تد این رویدادها را برگزار کنند.

تداکس‌ها در ایران هم برگزار می‌شوند، و آخرین تداکس ایرانی تا زمان نگارش این مقاله، تداکس تهران (TEDxTehran 2021) بود که چندروز پیش و با شعار «تار‌ و پود آینده ما» برگزار شد.

برای ما که از حضور در قاب‌های بین‌المللی محرومیم، تداکس فرصت مغتنمی بود تا ایده‌هایی که ارزش گسترش داشتند را این‌بار با زبان مادری بشنویم.

سخنرانی تد (یا تداکس) مثل هر ارائه دیگری، از فرم و محتوا تشکیل شده. از کیفیت مطلوب ارائه تداکس تهران مشخص بود که برگزارکنندگان این رویداد تمام تلاش خود را کرده‌اند تا به لحاظ فنی و کیفی در تراز هم‌قطارانشان در جهان ظاهر شوند. گرچه نقدهایی به همین اجرا هم وارد بود: از نحوه ثبت‌نام تا تاخیر در شروع رویداد و...

تیم برگزارکننده تداکس تهران کار بزرگی انجام می‌دهند. و می‌دانیم در برگزاری این قبیل رویدادها چالش‌های پیش‌بینی نشده و حاشیه‌ای، کم نیست. البته تیم کاربلدی که می‌تواند در این سطح رویدادی را برگزار کند، از هر اتفاق ناخوشایندی یادمی‌گیرد، قوی‌تر می‌شود و حتما تداکس‌های بعدی با کیفیت بالاتری برگزار خواهد شد.

 

چرا رویداد سخنرانی تد در تدکس تهران را نباید جدی گرفت؟

نکته اینجاست که ظاهرا در این رویداد هم فرم از محتوا جدی‌تر گرفته شد. ویدیوهایی که لابه‌لای سخنرانی‌ها پخش می‌شد، حاکی از دقت نظری بود که برای اجرای پروژه در کلاس جهانی اعمال شده بود. اما در ارائه محتوا هم گویی «ارائه» مهم تر از «محتوا» و قشنگی حرف‌ها بیشتر از درون‌مایه حرف‌ها وزن گرفته بود.

9

مخاطب به درستی انتظار دارد در تد (یا تداکس) محتوای ارزشمند ببیند. محتوایی که یا مشخصا سرگرم‌کننده باشد، یا اگر داعیه انتقال اندیشه‌ای را دارد، به درستی از پس آن برآید.

تداکس‌های اولیه فارسی تا حد قابل‌قبولی، این نیاز مخاطب را برآورده می‌کردند، اما مسیر به سمت‌وسویی رفته که امروز هریک از ما خودمان را یک ted-talker بدون استیج می‌دانیم.

نباید تد (یا تداکس) «ابزار» رزومه‌سازی شود. این روزها گوروهای (guru) موفقیت به اندازه کافی تریبون دارند، که لازم نباشد تد هم فرش قرمزش را زیر پایشان پهن کنند.

خوب می‌دانیم مردم ما در شرایط خوبی به سر نمی‌برند و شاید برگزارکنندگان پیش خود گفته‌اند کمی «حال خوب» با چاشنی «ما می‌توانیم» می‌تواند حال مخاطب را بهتر کند. (گرچه همین هم محل تردید است و نتیجه بلندمدت این انگیزش‌های بی‌پشتوانه، چیزی جز سرخوردگی نیست.) اما بهتر است این موارد را بگذاریم برای مدیوم‌های دیگر و اجازه دهیم تد (یا تداکس) پاتوق همان غول‌هایی باشد که می‌آمدند و از راه‌های رفته می‌گفتند.

غم‌انگیز نیست که سخنرانی تد محلی شده باشد برای آن‌که شبه علم (pseudoscience) را علم جا بزنند و شکلات‌پیچ به مخاطب بدهند؟

89489

 

نتیجه‌گیری‌های بدون مرجع، نمودارهای بدون محاسبه، مفاهیم پادرهوا و نظریه‌های آزمون نشده و شخصی، جایشان در سخنرانی تد نبود.

تد مسیر سابقش را گم کرده اما -و این امای مهمی است- هنوز هم حال بسیاری با سخنرانی‌های تد خوب می‌شود. هنوز هم چشمان زیادی به آن فرش قرمز دوخته می‌شود.

کاش دوباره تد همان تد به‌یادماندنی شود.

 

نویسنده: سروناز قورچی

منبع: کلیک