والدین سن پایین با همدم قرار دادن فرزندان خود، برای آنها مسمومیت های عاطفی ایجاد می کنند

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، مرتضوی در خصوص تاثیر فاصله سنی بالای والدین با کودک اظهار کرد:« فرزندپروری صرفا با شاخص اختلاف سنی فرزند با والدین بررسی نمی شود و در این مورد باید به شاخص های دیگر فرزندپروری هم توجه کرد. خوشبختانه می توان ریسک عوارض اختلاف سنی بالای والدین با فرزند را با بررسی و اعمال شاخص های دیگر جبران کرد تا جایی که این اختلاف سنی مانند گذشته مشکل ساز نخواهد بود.»

وی خاطرنشان کرد که در بعد پزشکی نظریات مختلفی در این زمینه وجود دارد اما از لحاظ روانشناختی، اغلب متخصصان و روانشناسان در حوزه فرزندپروری اتفاق نظر دارند. برای بررسی انواع جنبه های این موضوع، باید به 3 شاخص آمادگی پدر و مادر جهت فرزندآوری و فرزندپروری اشاره کنیم تا بتوانیم مباحث را حول محور این 3 شاخص ارزیابی کنیم. اولین نوع آمادگی برای فرزندآوری و فرزندپروری، آمادگی جسمانی و روانی، دومین نوع، آمادگی خانوادگی و سومین نوع آن آمادگی اجتماعی و اقتصادی است. بعد جسمانی به مسائل پزشکی درباره آمادگی پدر و مادر برای فرزندآوری مربوط می شود که از جمله آنها می توان به سن والدین اشاره کرد. اما در بعد روانی ما می توانیم شاخص ها را در کنار اختلاف سنی والدین قرار دهیم و از این جهت آنها را مورد بررسی قرار دهیم.

وی در حوزه آمادگی روانی به مهم ترین مبحث در فرزندپروری که درک هیجانی از والدین است اشاره کرد و گفت:« در فضای ارتباط والدین وحدت بینشی و ارتباط حسی باید تقویت شود و پدر و مادر باید کودک درون فعال و درک هیجانی از فضای تربیت فرزند داشته باشند. ما همیشه از بزرگان خود شنیده ایم که می گویند به بچه ها توصیه نکنید؛ چرا که آنها این توصیه ها را نمی پذیرند. توصیه و نصیحت می تواند به والدین شناخت هایی از کودک بدهد اما به دلیل این که بچه ها در دوران درک هیجانی خود به سر می برند، قادر به درک شناخت های منطقی والدین نیستند. اگر پدر و مادر قادر به درک فرزند خود از بعد هیجانی او باشند، می توانند با فرزندان خود همراه شوند و روابط صمیمانه، با احترام و خوبی با یکدیگر برقرار کنند.»

یکی دیگر از مباحث مهم در ابعاد روانی فرزندپروری علاوه بر هزینه مالی، هزینه های زمان است. به عقیده مرتضوی بزرگ ترین و پررنگ ترین موضوع در زمینه فرزندآوری اختلاف سن نیست، بلکه زمانی است که پدر و مادر برای فرزند خود می گذارند. هنگامی که والدین هر دو درگیر کارهای روزمره و مشاغل خود هستند، باید هزینه زمان بیشتری حتی به نسبت هزینه مالی، برای فرزندان خود صرف کنند. با صرف این هزینه از سوی پدر و مادر، آنها می توانند فرزندانی پخته و آگاه نسبت به جامعه امروزی که بر مبنای مولفه های شناختی تنظیم شده است، تربیت کنند.

مرتضوی همچنین درمورد تاثیرگذاری مولفه های دیگر بر فرزندآوری تصریح کرد که والدین باید شناخت لازم از فرایند رشد داشته باشند. این شناخت که قسمتی از آن با مراجعه به جلسات تراپی و مشتاوره و شناخت درمانی به وجود می آید، نشان می دهد که والدین پیش از فرزندآوری، باید نسبت به شرایط رشد روانی، جسمانی و جنسی بچه ها شناخت لازم را کسب کنند. مهم ترین مسئله در رشد بچه ها، ارتباطی است که والدین با فرزندان خود می گیرند که اگر در کنار شناخت قرار بگیرد، می تواند ارتباط موثری ایجاد کند.

او در ادامه درباره سن مناسب والدین برای فرزندآوری گفت:« رقم کلیشه ای که درباره سن مناسب فرزندآوری مطرح می کنند معمولا بین 20 تا 45 سال است. علت تاکید بر فرزند آوری در سنین پایین تر آن است که معمولا زمانی که اختلاف سنی فرزندان با والدین کم باشد، والدین با بزرگ تر شدن فرزند خود، او را همدم درد و دل های خود قرار می دهند و این مسئله به مسمومیت های عاطفی میان آنها ختم می شود. از سوی دیگر از آنجایی که والدین کم سن و سال اغلب به شناخت لازم نرسیدند، بقیه اعضای خانواده در فضای تربیت فرزند آنها دخالت می کنند و بدین ترتیب فرزند آنها دچار معضل « چند تربیتی » خواهد شد.»

مرتضوی درباره مشکلاتی که سن بالای والدین در روابط آنها با فرزندانشان ایجاد می کند اذعان داشت:« در حوالی سن 40 سالگی والدینی که فرزند می خواهند، باید سریعا در این خصوص اقدام کنند و اجازه ندهند که در سنین بالاتر فرزندآوری اتفاق بیفتد. زیرا از سن 45 سالگی به بعد، دوران زوال افراد آغاز می شود و انسان ها تمایل به نگهداری و مراقبت از آنچه که خودشان به دست آورده اند دارند. اشخاص در این سن به دنبال صیغل اکتسابات خود در گذشته هستند، پیگیر ابداعات جدید نیستند و تمایلی به فرزندآوری و پرورش آن ندارند. والدین در سنین بالا حتی اگر به علت داشتن آمادگی جسمانی، اجتماعی و اقتصادی به فرزندآوری گرایش پیدا کنند هم امر فرزندپروری، تربیت، ابراز احساسات و آموزش بچه ها محقق نمی شود و آنها صرفا درحال مراقبت از فرزند خود هستند.»

در زمینه آمادگی های اجتماعی و اقتصادی برای فرزندآوری، بستر های جامعه باید برای پذیرش و رشد فرزندان فراهم باشد. به عنوان مثال در شرایط جنگ و قحطی قطعا فرزندآوری به صلاح نیست. به طور کل فرزندآوری دو پایه اساسی دارد که شامل دانایی و امکانات است. اگر والدین امکانات کافی و شرایط اقتصادی عادی و قابل قبولی نداشته باشند، هم در فرزندآوری و هم در رشد و پرورش کودک دچار مشکل خواهند شد.

وی در ادامه به توصیف آمادگی خانوادگی پرداخت. آمادگی خانوادگی به معنای انتظاری است که اعضای خانواده از خواستن یا نخواستن فرزند و تعداد مناسب آنها برای پذیرش در کانون خانواده دارند. تعداد فرزندان حاضر در خانواده باید متناسب با آمادگی اعضای خانواده یعنی پدربزرگ و مادربزرگ، خاله، دایی، عمه، عمو و... باشد. برای نمونه اگر بستر خانواده تنها برای 3 فرزند گنجایش داشته باشد و فرزند چهارم به دنیا بیاید، چهارمین فرزند به علت تعارض با آمادگی خانوادگی، در آینده دچار مشکلات اعتماد به نفس خواهد شد و مورد پذیرش اعضاء خانواده قرار نخواهد گرفت.»

در پایان او به بحث الگوهای جامعه برای فرزندان اشاره کرد و تاکید کرد که یکی از اصول تربیت فرزندان که می تواند در ناخودآگاه آنها تاثیرگذار باشد و به رفتار های آنها شکل دهد، بحث الگوهای جامعه است. در صورت الگو قرار گرفتن والدین و معلمان ، قطعا در آینده فرزندان خوب و مطلعی تربیت خواهند شد. متاسفانه امروزه الگوهای جامعه ما دچار تغییرات نامطلوبی شده است و جامعه باید به دورانی بازگردد که والدین الگوی فرزند خود هستند. دومین شخصی که با فرزندان ما مراودات بسیاری دارد و وقت زیادی را با آنها می گذراند، معلم است. معلمان نیز باید بار سنگین این الگو را به دوش بکشند و برای فرزندان ما الگو های تربیتی باشند. کودکان از طریق کلام و رفتار ما تربیت نمی شوند، بلکه از نحوه ارتباطات ما تربیت می شوند. ارتباط پدر و مادر، والدین با فرزند، معلمان با یکدیگر و معلمان با دانش آموزان از جمله ارتباطاتی هستند که الگوی فرزندان ما قرار می گیرند و باید مورد اصلاح قرار بگیرند.