گفتگو با خالق کاراکتر محبوب این روزهای ترک زبانان کشور
حوادث رکنا: زلزلهزادهای به نام خلیل بحران در میان ترک زبانان هرگز فراموش نمی شود.
به گزارش رکنا، چند صباحی است که یک کاراکتر جالب و بامزه به نام «خلیل بحران» در مناطق شمال غرب و بهویژه در میان ترکزبانان کشور بهقولمعروف «ترکیده» و اسمورسمی برای خودش دستوپا کرده است. شوخیهای بامزه این کاراکتر با رویدادها و اشخاص مختلف در شبکههای اجتماعی به حالت ویروسی دستبهدست میشود و خنده وتامل را بر لب و ذهن مخاطبان خودش روان میکند. خلیل بحران کمی منتقد است و به قول خالق آن کمی بلاهت و رندی هم در چنته دارد اما با همه اینها دوستداشتنی و باوجود عمر کم بسیار محبوب است و همین نشان میدهد که در جای درستی قرارگرفته و آینده روشنی در انتظارش است.
محمدپورعبدالله فرشبافی خالق خلیل بحران است. وی سابقه مجریگری و تهیهکنندگی در صداوسیما، فیلمنامهنویسی و همچنین مدیریت روابط عمومی در نهادهای رسمی را یدک میکشد اما به قول خودش روزی تصمیم گرفته «بزش را بکشد» و از همینجا بوده که خلیل بحران آهسته آهسته به ذهنش خزیده و در نهایت در یک شب زلزله زده زاده شده است.
احتمالاً بیشتر مخاطبان ما میخواهند طراح و گوینده کاراکتر خلیل بحران را بیشتر بشناسند. از خودتان بیشتر بگویید.
من محمدپورعبدالله فرشبافی هستم و متولد 1361. در دبیرستان به اشتباه رشته ریاضی فیزیک خواندم و این اشتباه سبب شد تا یکبار در رشته مکانیک سیالات در دانشگاه قبول شوم اما به دانشگاه نروم و یک سال پشت کنکور بمانم. بار دوم در مهندسی نرمافزار قبول شدم و به دانشگاه رفتم اما این بار این رشته را نیمهکاره رها کردم و درنهایت در کلاسهای انجمن سینمای جوان دوره کامل فیلمسازی مشتمل بر رشتههای عکاسی، تصویربرداری، مبانی سواد بصری، تدوین کارگردانی و.. را بگذارنم و بهواسطه این دوره ابتدا وارد فضای فیلم کوتاه و سپس وارد فضای حرفهای فیلم و رسانه شوم. بعدها در رشته مدیریت فرهنگی به تحصیلم ادامه دادم. فعالیت حرفهایم را در صدا سیما با عناوینی مثل دستیار تولید و مدیر تولید و بازیگری چند نقش کوچک و سپس مجریگری کارم را شروع کردم و بعدها بهعنوان مدیر روابط عمومی حوزه هنری مشغول شدم و کمی بعدتر با حفظ سمت بهعنوان مسئول بخش هنرهای تصویری حوزه هنری مشغول شدم. 10 سال در حوزه هنری بودم و همزمان چند جایزه فیلمنامه و داستاننویسی هم گرفتم؛ 2-3 تا فیلم کوتاه ساختم و در دو فیلم بلند هم مدیر تولید و ناظر کیفی بودم تا اینکه یک روز تصمیم گرفتم بز خودم را بکشم!
یعنی چهکار کردید؟
میگویند روزگاری خانواده فقیری بودند که تنها یک بز داشتند. ازقضا پدر و پسری میهمان آنها میشوند. موقع رفتن پسر از پدر میپرسد ما چه کمکی میتوانیم به این خانواده انجام دهیم؟ پدر میگوید که میتوانیم بز آنها را بکشیم! پسر میگوید این چهکاری است پدر جان؟! این خانواده از دار دنیا همین یک بز را دارد. پدر هم میگوید اتفاقاً چون این خانواده همین یک بز را دارد؛ اگر همین را هم بکشیم، این خانواده پیشرفت میکند.
من احساس کردم که در حوزه هنری در حال هرز رفتن هستم و هدر میروم. خب یک مقدار آن به خاطر سیاستهای اشتباه جاری بود و یک مقدار هم به خاطر نبود پول و بودجه ما یک سال بهعنوان یک کارشناس و مسئول پشت میز مینشستیم و 20 تا 25 میلیون حقوق میگرفتیم تا درنهایت 12 میلیون تومان بودجه داشته باشیم و یک فیلم کوتاه تولید کنیم که اصلاً منطقی نیست. بنابراین احساس کردم که باید بز خودم را بکشم یعنی حوزه هنری و صداوسیمای تبریز را کنار بگذارم. چند ماهی در شبکه سحر بهعنوان مجری و نویسنده فعال بودم و حین همین کار بود که کاراکتر خلیل بحران به ثمر نشست.
کاراکتر خلیل بحران چگونه و براثر چه تجربههایی شکل گرفت؟ آیا اتفاق یا جرقه خاصی هم در تولد آن تأثیرگذار بود؟
قطعاً جرقه و اتفاق خاص در شکلگیری این کاراکتر نقش داشت اما همه داستان این نیست. کاراکتر خلیل بحران به شکل ناخودآگاه در من پرورش یافت و از طرفی محصول حضور من در اجتماع و بهویژه میان مسئولان رده میانی بود که خیلی الکی امیدوار یا خوشبین غیرمنطقی بودند و خیلی سهل میگرفتند مسائل را و مثلاً در جلسات، خیلی سادهانگارانه به مسائل میپرداختند و افکار عمومی را ساده فرض میکردند.
خب من بهواسطه حضورم در صداوسیما و حوزه هنری و اینکه مجری برخی همایشها بودم در این جلسات شرکت میکردم و بهنوعی همه این مسئولان را میدیدم و بهعنوان تجربه در من رسوب میکرد. نوشتن آیتم طنز در شبکه سحر هم باعث بیدار شدن بخش طنزپرداز وجود من شد. البته من پیش از آن در بین دوستان به آدم طنزپردازی معروف بودم اما در مجامع رسمی یا جلوی تلویزیون خیلی کنترلشده رفتار میکردم و حتی اگر طنزی هم بود خیلی کمرنگ و با گزندگی کوچکی همراه بود اما طنز نوشتن در شبکه سحر آن جنبه طنزپرداز را در من بیدار کرد و آن کاراکتری که درون من بود و گاهی در جمعهای خصوصی بروز میکرد خودش را به شکل دیگری نشان داد.
یک روز که من تهران بودم و خوابم نمیبرد و تنها بودم؛ در شبکههای اجتماعی خبری منتشر شد که در اطراف تبریز زلزله آمده است. با خودم فکر کردم من بیدار هستم اما اگر همینالان برای مصاحبه به مسئول مدیریت بحران شهر زنگ بزنند؛ احتمالاً در داخل شهر یک آپارتمان مطمئنی دارد و در آن خواب بوده و چندان هم متوجه زلزله نشده است. با خودم فکر کردم اگر همینالان با این مسئول برای مصاحبه تماس بگیرند چه جوابهایی خواهد داد؟ بعد خودم را جای آن مسئول گذاشتم و به سؤالهای فرضی پاسخ بدهم و آنها را ضبط کنم. با توجه به تجربه حضورم در نشستهای خبری به جلد آن مقام مسئول رفتم؛ یکسری آمار ارائه کردم که غیرواقعی مینمود؛ یکسری امیدهای واهی دادم که مردم نگران نباشد و... بههرحال پاسخهای این مسئول را با یک لحن طنز و کمی بلاهت مطرح کردم و برای بعضی از دوستان فرستادم و درنهایت خوابیدم. فردا صبح که بیدار شدم متوجه شدم کلی تماس ناموفق داشتهام. گویا دوستان این صدای ضبطشده را در بعضی از کانالهای پرطرفدار فرستاده بودند و کلی هم سروصدا کرده بود و مورد استقبال واقعشده بود. خیلی ها با ادمین کانالها تماس میگرفتند و برای مثال میگفتند که این کاراکتر جدید الخلقه درباره فلان موضوع هم صحبت کند و اینگونه بود که شخصیت خلیل بحران متولد شد.
اسم این کاراکتر از کجا آمده؟ عروسک بحران که یک پیرمرد مو سپید است بر پایه چه ایدهها و تجربههای طراحیشده؟ من احساس میکنم بحران بهطوری عمدی با یکصدای زیر و آهسته همصحبت میکند. اگر تصور من درست است دلیل انتخاب این صدا چیست؟
زمانی که برای اولین بار این کاراکتر خلق شد، قصد داشتم هر بار از زبان یک مسئول و مقامی و با لحنهای مختلف صحبت کنم اما اولین لحنی که انتخاب کردم؛ لهجهای مربوط به گذشته تبریز بود و تبریزیهای قدیمی و اصیل این لهجه را داشتند. این لهجه درعینحال که بانمک است؛ جوانترها کمتر با آن آشنایی دارند.
به همین دلیل به این نقطه رسیدم که خلیل بحران باید حدود 55 تا 60 سال سن داشته باشد و به همین دلیل به عروسک ساز سفارش دادم که عروسکی با این سن و سال را طراحی کند. قرار هم نبود از ابتدا اسم آن خلیل بحران باشد.
دریکی از برنامههای خلیل بحران گفتم اسم من خلیل و اسم برادرم جلیل است و میخواستم به همین شکل ادامه بدهم که خود مخاطبان وارد شدند و این اسم و لحن را برایش انتخاب کردند. این صدای زیر هم که شما اشاره کردید بهطور عمدی انتخابشده تا هم سن کاراکتر را نشان دهد؛ هم بانمک باشد و هم لهجه آن طوری باشد که به کسی برنخورد. خود من یکی از ایرادهایی که به طنزهای رایج قبلی داشتم این بود که چرا در هر شهری روی لهجه یک شهرستان کوچکتر کار طنز انجام میدهند و بهنوعی آن را به سخره میگیرند و در خلیل بحران سعی کردم با انتخاب این لهجه به هیچ عنوان این اتفاق نیفتاد.
بنابراین تصمیم گرفتم که اگر مبدأ این کار تبریز است؛ کاراکتر خلیل بحران هم تبریزی باشد که یک شیطنت، بلاهت و رندی توأمان دارد و از آن بدمن (Bad Man) هایی باشد که همه دوستش دارند. البته خلیل بحران خیلی هم شخصیت بدی ندارد اما وقتی میخواهد چیزهایی را بپوشاند یا ماستمالی کند؛ کارهای بدی انجام میدهد و درنهایت مثل بدمن های خیلی از کارهای دراماتیک تا حدی محبوب است.
چرا این کاراکتر مورد اقبال مردم ترکزبان واقع شد و چه عناصری در آن وجود دارد که میتواند این ارتباط را با آنها برقرار کند؟
سؤال خوبی است. ببینید تبریز و بهطورکلی ترکزبانان در حوزه طنز مسبوق به ساقه هستند و چهرههای زیادی در حوزه شعر، فکاهی و همین لطیفههای طنز بین مردم ظهور کردهاند. بههرحال اگر خنداندن ایرانیها سخت است؛ خنداندن ترکها به دلیل همین سابقه بسیار سختتر است. در دوره معاصر یعنی در میان دوستانی که در قید حیات هستند و کار طنز انجام میدهند؛ چند نمونه موفق طنز داریم؛ مثلاً در حوزه طنز از کار استاد کریم مراغهای استقبال شده است؛ در حوزه نمایش طنز هم دوستانی هستند که توانستهاند در دل مردم برای خودشان جایی باز کنند. سؤالی هم که
مدام از من پرسیده میشود این است که چگونه کاراکتر خلیل بحران توانسته در مدت کوتاهی جای خودش را در میان مردم باز کند. اولازهمه باید به نقش شبکههای اجتماعی اشارهکنم. ببینید ابزاری که حامل دادههای طنز این کاراکتر بود، ابزاری ارزان و در دسترس هم برای مردم و هم برای تولیدکننده اثر بود. خلیل بحران توانست در دوران اوج تلگرام یعنی پیش از دوران فیلتر وارد گوشیهای هوشمند مخاطبان شود و خیلی سریع ویرال شد. ما پادکستهایی از خلیل بحران داریم که بیش از یکمیلیون بار شنیدهشدهاند که این رقم مخاطب بسیار قابلتوجه است.
از طرف دیگر ادبیات و طنز شخصیت بحران خلیل بسیار نزدیک به مردم بود. اگر در صداوسیما نمونههای طنز موفقی از سوی مهران مدیری، مهران غفوریان و رضا عطاران در مقیاس ملی داشتیم اما یک بخش عظیمی از مخاطبان غیر فارس زبان و غیر تهرانی عملاً از دست این طنازان در میروند. ببینید بسیاری از چیزهای که مخاطبان تهرانی یا بالاشهری به آن میخندند ممکن است مردم سایر شهرها و پایینشهریها نخندند و بالعکس. ظرافتهای طنز در زبانهای مختلف متفاوت است. چیزی که در زبان ترکی خندهدار است؛ ممکن است در زبان فارسی این ویژگی طنز را نداشته باشد.
بههرحال چون زبان خلیل بحران ترکی بود ما توانستیم مخاطب ترکزبان را در استانهای شمال غرب و حتی ترکزبانهای تهران و البرز را جذب کنیم. علت بعدی موفقیت خلیل بحران این است که بهنقد قدرت میپردازد و این از معدود بارهایی است که در طنز آذربایجان نقد قدرت انجام میشود. در طنزهای قبلی در خوشبینانهترین حالت یا فقر نقد میشد و به آن خندیده میشد که اولین نماد این رویکرد همین لباسهای مندرس بازیگران طنز ماست که دستاویزی برای خندیدن به فقر هم شده است. از مسائل جنسیتی یعنی از تفاوت خانمها و آقایان هم برای ایجاد طنز بازی گرفته میشد. اشاره به مسائل جنسی هم با توجه به اینکه در جامعه تابو و خط قرمز است میتواند خندهدار باشد. اما خلیل بحران نقد قدرت را در دستور کار قرارداد
خلیل بحران به چه مسائلی بیشتر ورود میکند یا اینطوری بپرسم چه مسائلی برای او جذابتر هستند یا برایش ارزشدارند که برای آنها وارد میدان میشود و نقشآفرینی میکند؟
مسائلی که برای مردم مهم باشد قطعاً برای خلیل بحران ارزش مضاعف پیدا میکند. شما اگر این موضوع را در رسانههای طنز گذشته مانند گلآقا دنبال کنید متوجه میشوید علیرغم اینکه
کاریکاتورها دستی کشیده میشد و پروسه چاپ و انتشار مجله هم بهطور طبیعی زمانبرتر از مثلاً انتشار محتوا در شبکههای اجتماعی در امروز بود اما موضوعی که برای طنز انتخاب میشد همچنان پس از گذشت 5-6 روز از وقوع رویداد مرتبط با آن برای مردم اهمیت داشت. قطعاً خلیل بحران هم به مسائلی ورود میکند که برای مردم مهم است و اتفاقهای محلی، کشوری، منطقهای و جهانی که حولوحوش زندگی مردم میافتد از همین جهت برای او اهمیت دارد.
شاید یک زلزله کوچک اهمیتی برای مردم منطقه داشته باشد که یک رویداد کشوری نداشته باشد اما تقریباً همه اتفاقها را از طریق خبرگزاریهای مهم رصد میکنم و از میان آنها دست بهگزینش میزنم. حالا ممکن است این خبر مربوط به حادثه ناگوار کشتی سانچی باشد یا سخنرانی ترامپ. یا یک تصادف زنجیرهای در اتوبانی در تبریز یا فلان اتفاق در یک مدرسه در شهرک غرب تهران. بههرحال هر چیزی که اهمیت اجتماعی و قابلیت طنز داشته باشد موردتوجه و انتخاب خلیل بحران است.
در شبکههای اجتماعی حضور پررنگی که البته با توجه به سوابق کاری شما طبیعی است. این موضوع در پیدایش خلیل بحران چه تأثیری داشته؟ البته ظاهراً بحران راه خودش را هم بهسوی مخاطبانش هم از طریق همین شبکههای اجتماعی بازکرده است.
بله من قطعاً اهل شبکههای اجتماعی هستم و شاید روزانه به شکل مفید 8 ساعت با شبکههای اجتماعی کارکنم. به نظر من شبکههای اجتماعی فرصت بسیار مغتنمی هستند و همیشه به این موضوع فکر میکنم که اگر شبکههای اجتماعی کمی زودتر و مثلاً 10 سال پیش متولد میشدند شاید مسیر خیلیها عوض میشد و حتی شاید خودم من برای ارتباط با مخاطبان تلویزیون را انتخاب نمیکردم یا برای تولید فیلم کوتاه یا بهاصطلاح برودکست فیلم کوتاه که در حال حاضر در ایران فقط جشنوارهها هستند؛ من میتوانستم بهراحتی مخاطب خودم را در همین شبکهها بیابم و نیازی به دویدن دنبال جشنوارهها نداشتیم. به نظرم پس از تولد اینترنت میتوان تولد شبکههای اجتماعی را دومین اتفاق و تحول مهم حوزه فنّاوری اطلاعات به لحاظ گردش آزاد، سریع و بیواسطه اطلاعات دانست. در واقع پیدایش خلیل بحران باوجود شبکههای اجتماعی ممکن شد.
دوست دارید خلیل بحران یک کاراکتر تلویزیونی هم باشد؛ یک چیزی مثل جناب خان یا امثالهم؟
بهطورقطع تلویزیون یک رسانه فراگیر است و قبل ازا آنکه بگوییم تعداد مخاطبان آن بیشتر یا کمتر از شبکههای اجتماعی است باید اعتراف کرد رسمیتی که تلویزیونها در همه جهان دارند؛ هنوز شبکههای اجتماعی پیدا نکرده است. قطعاً وقتی کاراکتری مثل خلیل بحران در تلویزیون حضور پیدا کند رسمیت بیشتری هم مییابد و بنابراین موافق حضور آن در این رسانه هم هستم. اما به شرطها و شروطها؛ برای مثال میدانم که در شبکههای استانی متأسفانه فضای این حضور نیست اما در شبکههای ملی این اتفاق امکانپذیر است و به قولمعروف مدیران ملی سعهصدر لازم را برای تریبون دادن به امثال خلیل بحران بیشتر دارند؛ البته بهشرط عبور از هفتخوان رستم جهت ورود به این شبکهها. بههرحال معتقدم خلیل بحران در صورت ورود به شبکههای استانی به یکی از همین کاراکترهای بیخاصیت تبدیل میشود اما اگر فضایی باشد که مخاطب وسیع تلویزیون با خلیل بحران آشنا شود و فرصتی برای رسمیت دادن به این کاراکتر باشد با آن حتماً موافقم.
چرا فکر میکنید خلیل بحران که از دل شبکههای اجتماعی برآمده است برای رسیمت یافتن به رسانهای مانند تلویزیون نیاز دارد؟ من تصور میکنم که اقبال به شبکههای اجتماعی تا حدی ناشی از همین گریز از رسانههای رسمی مونولوگ محور بوده و اگر خلیل بحران وارد فضایی غیر از این شود آسیب خواهد دید و دستکم نمیتواند نقد قدرت به معنای سابق را داشته باشد.
همانطور که عرض کردم با توجه به تجربههایی که در شبکههای اجتماعی داشتم همین بهتر که خلیل بحران در شبکههای اجتماعی بماند و دچار ممیزیهای غیر کارشناسی این رسانهها نشود اما به نظرم در شبکههای سراسری و بهویژه در دوره حاضر یک مقدار سعهصدر بیشتر است و شاید بشود کارهایی کرد. فکر میکنم دوره حاضر جزو دورههایی است که انتقاد بهمراتب آزادانهتر صورت میگیرد و البته این هم مختص همه رسانههاست.
شما ببینید تولیداتی مانند هیولای مهران مدیری که در شبکه خانگی پخش میشود یا بعضی کارهای تلویزیونی در 6-7 سال پیش هرگز مجوز پخش نمیگرفتند. البته کاراکتر خلیل بحران درجایی که فقط یک پادکست صوتی آنیک میلیون بار شنیدهشده حتماً رسمیت خودش را پیداکرده است اما بههرحال ما چه بخواهیم و چه نخواهیم مردم ما نگاهی رسمیتر به رسانههای بهاصطلاح حاکمیتی دارند که مثلاً اگر اتفاق خاصی بیافتد
می گویند آخرین خبر را از تلویزیون شنیدهاند و آن را بهعنوان سند معرفی میکنند یا مثلاً میگویند خبر درست است چون در روزنامه خواندم. بنابراین تلویزیون میتواند نشان دهد این کاراکتر مورد تأیید مجامع رسمی است. درعینحال با توجه به اینکه خلیل بحران یک کاراکتر ترکزبان است ما شبکههای سراسری را برای معرفی آن از دست خواهیم داد و از آنطرف به استانیها هم اصلاً فکر نمیکنم چون PH آنها بهشدت خنثی است و از سر رفع تکلیف تولید برنامه میکنند و خیلی به چالش و نقد و مخاطب محوری توجه ندارند فلذا خلیل بحران عجالتانیازی به رسمیت ندارد. بههرحال در جامعه ما وقتی چیزی از تنها رسانه رسمی فراگیر منتشر میشود مردم نگاهشان به آن متفاوت میشود.
پرسش آخر؛ خط قرمزهای خلیل بحران چیست و چه بایدونبایدهایی دارد؟ بهعبارتدیگر خلیل بحران بر سر چه چیزهایی بههیچعنوان حاضر به معامله نیست؟
خط قرمزهای خلیل بحران دودسته است. اول خط قرمزهایی است که من محمد فرشباف برای این کاراکتر قائلم و بههیچعنوان بر سر آنها معامله نمیکنم و دسته دوم خط قرمزهایی که جامعه و مسئولان فضای تبادل اطلاعات در کشور ترسیم میکنند. خط قرمز اصلی من برای خلیل بحران دروغ گفتن است, یعنی هر پادکست و سوژهای که منجر به انتقال اطلاعات غیرواقعی یا ایجاد کجفهمی در مخاطب شود خط قرمز من است. بههیچوجه حاضر بهدروغ گفتن به مخاطبم نیستم. حتی وقتی کارفرمایی از من کار تبلیغاتی میخواهد که چیزی را بهدروغ بگویم؛ قطعاً این کار را نخواهم کرد.
ورود به تبلیغات کاندیداهای انتخابات مختلف خط قرمز دیگر خلیل بحران است. ببینید در بسیاری از جاهای دنیا میشود با هر چیزی شوخی کرد؛ یعنی شوخی خیلی جدی گرفته نمیشود و به همین دلیل برای آن خط قرمزی متصور نیستند اما جامعه و مسئولان تبادل اطلاعات در ایران از ما رعایت خط قرمزهایی را میخواهند ازجمله مذهب و شخصیتهای مذهبی و آیینهای مربوط به آن، اقوام، منافع ملی، جنسیت، کودکان و زبانها، گویشها و لهجههای مختلف و شوخیهای جنسی عیان که ما پذیرفتهایم که نباید با آنها شوخی کرد. اما درباره شخصیتهای سیاسی ما تا حد رئیسجمهور پیش رفتیم و قوانین کشور هم این اجازه را میدهد
برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر