رونق گرگوربافی بوشهر با هنر کارگران افغان / ما به دور خود دام می‌بافیم

اما افغان‌ها را باید آن سوی دیوارها دید. آنهایی که چند سالی است با تولید انبوه گرگور نقش عمده‌ای در تولید این نوع از دام‌های ماهیگیری دارند. شغلی که خطراتی مانند نابینا شدن به خاطر برخورد سیم با چشم یا زخم شدن دست و پا را هم در پی دارد.

گَرگور نوعی قفس گنبدی شکل است که از آن برای ماهیگیری استفاده می‌شود. هر گرگور از سه بخش تشکیل می‌شود؛ بدنه، کفی و ورودی یا دماغه. ماهیگیران سواحل جنوبی کشور گرگور را به کف آب می‌فرستند تا ماهی از راه دماغه وارد آن شود. طراحی گرگور طوری است که ماهی وقتی وارد شد، دیگر نمی‌تواند از آن بیرون بیاید.

قیمت هر گورگور قبل از گران شدن دلار 40 تا 50 هزار تومان بود. در واقع زمانی که هر 40 کیلو سیم چینی که می‌خریدند 200 هزار تومان در می‌آمد. اما حالا 40 کیلو سیم 1 میلیون و 200 هزار تومان شده و قیمت گرگور هم تا 140 هزار تومان بالا رفته است. جاشوها گرگور را با طناب به کف دریا می‌فرستند و با چوب پنبه‌ای که به سر آن می‌بندند سعی می‌کنند آنرا بعد از چند روز گم نکنند. با این وسیله صید ماهی‌های متنوعی مانند سنگ سر، هامور، شخ، سرخو، جَش کپلک و... صید می‌شود که در عمق 50 تا 60 متری دریا می‌چرخند و آنقدرها در عمق آب فرو نمی‌روند.

گرگوربافی در بوشهر قدمتی دیرینه دارد. در گذشته با چوب و ترکه‌های خرما این وسیله صیادی ساخته می‌شد اما در چند دهه اخیر از مفتول‌های سیمی در بافتن آن استفاده می‌شود و بیشتر افغان‌ها مشغول این کار هستند.

در ساحل جفره تورهای گرگور را همه جا می‌بینید؛ روی قایق‌های کوچک یا لنج‌های بزرگ، تلنبار شده در ساحل یا گوشه‌ خیابان. جاشوها هم جابه‌جا مشغول سرهم‌بندی کردن دماغه و کفی و بدنه آن هستند. اما اینجا در کوچه‌های منتهی به ساحل، کارگاه‌های زیادی وجود دارد که در آن کارگران افغان مشغول بافتن هستند. وقتی از بافتن حرف می‌زنیم منظور نه آن کار ظریف بافتن است و نه حرف از زیبایی ظاهری گرگور. بلکه گرگور بافی کاری خشک و خشن است با مخاطراتی که کافی است یک لحظه از آن غافل شوید تا یک عمر بینایی خود را از دست بدهید.

کارگاه پر از صدای خش خش برخورد سیم‌هاست. نور آفتاب از لابه‌لای برگ‌های خرما که نقش سقف را بازی می‌کنند روی دست و صورت کارگران افغان که هرکدام روی سکوی کوچکی نشسته‌اند، می‌افتد. ارتفاعی سی سانتیمتری برای کم شدن خطر برخورد سیم با دست‌‌ها و چشم‌ها‌. تنها جمله‌ای که از کارگران می‌شنوم تذکر برای نزدیک نشدن به محدوده سیم‌هایی است که در هوا می‌رقصند.

کمال‌الدین 16 سال است گرگور می‌بافد. آنطور که خودش می‌گوید از هفت صبح می‌آید و تا 8 شب کار می‌کند. می‌گوید: «کار خیلی سختی است اما حالا که ما یاد گرفته‌ایم و عادت کرده‌ایم کار دیگری نمی‌کنیم.» او که بافتن را از پدربزرگش یاد گرفته از مشکلات کار می‌گوید: «الان را نگاه نکن که دستکش دست‌مان می‌کنیم قبلاً این شکلی نبود. دستکش برای دست خوب است چون سیم دست را داغان می‌کند و سرطان‌زاست.»

در کارگاه قدم می‌زنم و تک تک کارگرها را می‌بینم که تند و تند به شکل حیرت‌انگیزی درحال بافتن هستند. وسط تور می‌نشینند و دور خودشان می‌چرخند تا دایره گنبدی شکل آرام آرام بالا بیاید. تورهایی که آنقدر بالا می‌رود که خود بافنده در آن می‌افتد. روی دست‌هایی که با سرعتی باورنکردنی سیم‌ها را درهم فرو می‌برند پر از خط‌های تازه و کهنه سیم است. رازمحمد 42 سال دارد و 25 سال است کارش همین است. 16 سالگی این کار را در بوشهر شروع کرد و حالا با زن و بچه‌ در این شهر ساکن است. او تنها کسی است که روی صندلی نشسته و دماغه گرگور را می‌بافد: «اینجا روزی حدود 40 تا 50 تا گرگور می‌بافیم و بسته به فصل، فروش هم فرق دارد. برج 6 و7 کار صید بوشهر شروع می‌شود و برج 2 و3 چابهار شروع به صید می‌کند. حالا از همه جا مشتری داریم و زنگ می‌زنند و سفارش گرگور می‌دهند.»

او از خاطرات تلخی می‌گوید که در این سال‌ها دیده؛ از نابینا شدن کارگران افغانی و بوشهری که حتی بعضی‌هایشان بعد از تخلیه یک چشم، نتوانسته‌اند کار را رها کنند: «من چند نفر می‌شناسم که نابینا شده‌اند. این سیم‌ها هم سرطان‌زا هستند و خدا را شکر الان دستکش می‌پوشیم. زخم هم که جزئی از کار است دیگر. کار ما افغانستانی‌ها یا کارگری است یا کندن چاه، تا بخور و بمیری دربیاوریم.» رازمحمد به عمد بخور و نمیر را بخور و بمیر می‌گوید و می‌خندد. همین‌طور که حرف می‌زنیم عبدالناصر با خنده از سیمی می‌گوید که همین دیروز در چشمش رفته اما خدا را شکر سریع به پزشک Doctor مراجع کرده و با قطره و دارو رفع و رجوع شده.

چند صدمتر آن‌طرف‌تر به کارگاه دیگری سرمی‌زنم که آنجا هم کارگران افغان مشغول بافتن هستند و تنها تفاوتش با کارگاه قبلی، سقف ایرانیتی بلندی است که به آفتاب اجازه بازی لابه‌لای شاخ و برگ شاخه‌های خرما را نمی‌دهد. بهارالدین با ریش پرپشت مشکی روی صندلی نشسته و دماغه می‌بافد. 28 سال است کارش گرگوربافی است: «وقتی ما بچه بودیم و تازه به بوشهر آمده بودیم، قدیمی‌های خود بوشهر اینجا کار می‌کردند اما نه این شکلی؛ آن موقع عشقی کار می‌کردند و روزی دو تا سه تا می‌ساختند. اما الان خود ما روزی 8 تا 9 تا می‌بافیم. اگر کسی دستش تند باشد بیشتر هم کار می‌کند. ما اینجا از 5 صبح تا 9 شب کار می‌کنیم و البته هرکس بنا به توانش کار می‌کند و همان اندازه هم پول می‌گیرد. بعضی‌ها دست‌شان تندتر است و بیشتر کار می‌کنند. این کار به‌نظر خیلی سبک می‌آید اما خیلی خسته کننده است. خیلی از بچه‌ها آنقدر می‌نشینند که کمردرد می‌گیرند. خیلی خسته کننده است این نشستن. زمانی که دراز بکشی انگاری تمام روز پیاده‌روی کرده‌ای. سر که روی بالش بگذاری، سریع شیرجه می‌زنی آن دنیا.»

یکی از بچه‌ها صدایم می‌کند و از من می‌خواهد تا صدایش را به گوش مسئولین برسانم؛ درددل‌هایی که در سکوت کارگاه می‌پیچد: «ما این کار را برای ایران انجام می‌دهیم و اگر ما نباشیم کار صیادها لنگ می‌شود. دریا تعطیل می‌شود. یک زمانی قدیم‌ها می‌گفتند نمی‌گذاریم افغان‌ها برای ما کار کنند و ایرانی‌ها را می‌آوریم سرکار بعد آوردند دیدند ایرانی‌ها روزی یکی هم نمی‌توانند ببافند. بعد دوباره به ما گفتند بیایید سر کار.»

خواهش او شاید حرف خیلی از افغان‌هایی باشد که با گذرنامه و قانونی به ایران می‌آیند تا کار کنند: «الان خواهش ما این است که گذرنامه ما را بیشتر تمدید کنند. ما با عجز و لابه و زاری یک تا دوماه تمدید می‌کنیم و این هم نمی‌صرفد. هربار ویزا زدن دو میلیون برای ما هزینه برمی‌دارد و من فوقش اینجا 4 تا 5 میلیون تومان کار کنم و وقتی 2 میلیون هم پول ویزا بدهم واقعاً چیزی برایم نمی‌ماند. ما خواهش می‌کنیم اداره گذرنامه حداقل درازمدت‌تر برای ما تمدید کند. ما نمی‌گوییم مقیم بوشهر و ایران باشیم اما گذرنامه ما را لااقل 6 ماهه کنند. شما به مردم و دولت برسانید.»

کارگران افغان گرگورباف تنها به این دو کارگاه محدود نمی‌شوند. آن طور که می‌گویند حدود 100 نفر افغان در بوشهر مشغول این کار هستند. شاید خیلی‌ها معتقد باشند که افغان‌ها این شغل بومی را اشغال کرده‌اند اما واقعیت این است که افغانی‌های گرگورباف بوشهر کاری را انجام می‌دهند که ما ایرانی‌ها کمتر به سراغش می‌رویم. آنها باعث رونق این هنر Art – صنعت در بوشهر شده‌اند.خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید

محمد معصومیان