غاده السمان (۱۹۴۲-دمشق) از نویسندگان و شاعران بزرگ و برجسته جهان عرب است که از او به‌عنوان یکی از بنیانگذاران شعر نوی عرب یاد می‌شود. السمان کارش را از ابتدای دهه شصت میلادی شروع کرد و تا امروز بیش از بیست مجموعه‌داستان، شعر و رمان منتشر کرده که بسیاری از آنها به زبان‌های زنده دنیا از جمله فارسی ترجمه و منتشر شده؛ بیشترین سهم ترجمه‌های او به فارسی را دکتر عبدالحسین فرزاد در نشر چشمه به عهده داشته است: معشوقه مجازی، رقص با جغد، زنی عاشق در میان دوات، غم‌نامه‌ای برای یاسمن‌ها، در بندکردن یاسمن‌ها، عاشق آزادی Freedom و ابدیت، از جمله این آثار است. «بیروت ۷۵» (با دو ترجمه به فارسی: سمیه آقاجانی، نشر ماهی/ محبوبه افشاری، نشر نیماژ) و «دانوب خاکستری» (ترجمه نگین قندیل‌زاده، نشر ماهی) از آثار داستانی السمان است که به فارسی ترجمه شده. آنچه می‌خوانید گفت‌وگو با غاده السمان درباره قهرمان‌های مرد داستان‌هایش و جهان شعری و داستانی‌اش و نگاه او به مرد و زن عرب است.

بیشتر نویسندگان زن، قهرمان داستان‌هایشان زن هستند؛ یعنی بیشتر از جنس خودشان قهرمان‌سازی می‌کنند اما شما در بیشتر رمان‌ها و داستان‌هایتان از زبان مردها و دنیای درونی‌شان صحبت می‌کنید. چرا؟

اجازه دهید ابتدا از زنانی که در حوزه نویسندگی و همینطور ادبیات به‌نوعی همکار به حساب می‌آییم، دفاع کنم. هر نویسنده‌ای حق دارد هرطور که می‌خواهد قهرمان داستان‌هایش را انتخاب کند. حالا این قهرمان می‌خواهد زن باشد یا مرد. چونان که ما در رمان «مادام بوواری» نویسنده‌اش گوستاو فلوبر را بزرگ می‌شماریم. و همینطور رمان «آنا کارنینا» و نویسنده‌اش لئو تولستوی را انسانی بزرگ می‌دانیم. اما این دو نویسنده بزرگ قهرمان داستان‌هایشان زن هستند. درحالی‌که خالق این آثار هر دو مرد هستند. ما همینطور نزار قبانی را شاعری بزرگ می‌دانیم چون در شعرهایش همه از زبان زنان سخن می‌گوید. ما می‌توانیم برای هر نویسنده‌ای چه زن و چه مرد که خودشان قهرمان داستان‌هایشان را انتخاب می‌کنند احترام ویژه‌ای قائل باشیم. چون استاندارد هر نقد این نیست که ما چه می‌نویسیم یا قهرمان داستان ما چه کسی است؟ جنسیتش چیست؟ مرد است یا زن؟ مقایسه در نوشتن شیوه و سبک نگارش است. هنرمند Artist در انتخاب قهرمانش آزاد است. و خواننده هم این حق را دارد که از نویسنده مورد علاقه‌اش نوآوری بخواهد. نویسنده زن حق دارد قهرمان داستانش را زن انتخاب کند. البته به شرط اینکه رمانش را مانند اثری هنری و دفتر خاطرات باهم قاطی نکند. یعنی در خروجی اثر به شکل هنری و ابداعی موفق باشد.

دلایل و عوامل زیادی وجود دارد که جایگاه شما را به‌عنوان یک زن در نوشتن خاص کرده. مهم‌ترین دلیل آن نوشتن شما از مرد ایده‌آل و درونی و اندیشه‌هایش است... دلیل آن از نظر خود شما چیست؟

من درون مرد عرب معادن بزرگ و قابل دسترسی برای نوشتن می‌بینم. نمی‌توانم به‌خاطر یک تصادف Crash بیولوژیک که من هم زن هستم به‌راحتی از کنار این معدن عبور کنم. من وقتی قلم را برمی‌دارم به شهروندی تبدیل می‌شوم که در مورد انسانیت خودش می‌نویسد. مرد عربی معدن زیبایی و تناقضات مختلف است. تناقضاتی مانند شرارت و مهربانی. پس برای این زیبایی و تناقضات ریشه‌هایی در فرهنگ و تاریخ تمدن ما (همان تاریخ تمدن عربی) وجود دارد. همه کارهایی را که انجام می‌دهم به این خاطر است که من این معدن را به‌خوبی می‌شناسم و به‌جای داخل‌شدن در پیله‌های غم و اندوهم مانند یک جنس مونث بدون اینکه آن را انکار کنم، علنی‌اش می‌سازم. البته در یک نوار عصبی و به‌هم‌بافته‌شده و همراه با غم‌های درونی‌ام که همنشین جنس مذکر است. درواقع نویسنده زن نباید این احساس را داشته باشد که او محور جهان است و جنس مذکر مجموعه‌ای پرورش‌یافته در خدمت زنان‌اند که در سیرک زندگی عربی و اجتماعی ایفای نقش می‌کنند. مرد عرب گنجی از قدرت و عشق، وفاداری، درد، پشیمانی، آرزوها، پایداری و مقاومت، شکستن، تکبر و غرور و همینطور محبت است. من به‌عنوان یک زن داستان‌نویس نمی‌توانم این احتیاط را بکنم و از غم‌های مرد عربی و سختی‌ها و موانعی که سرِ راهش قرار می‌گیرد و همینطور ترس و رنج و زیبایی‌ها و خشونت‌هایش ننویسم. نمی‌توانم از سستی و بی‌توجهی‌اش و چیزهایی شبیه این حرف نزنم. چون من یک زنم. آن‌هم یک زن نویسنده که مانند دیگر زن‌های عربی درد و رنجی دارد. درد و رنج ما زن‌ها یک منبع است، چون زن در جامعه عربی زحمتکش‌ترین قشر این جامعه و مظلوم‌ترین مظلوم‌هاست. به همین خاطر نمی‌توانم از این رنج مرد عرب و سوءتفاهمی که بین او و بعضی از زنان نویسنده به وجود می‌آید، چشم‌پوشی کنم. در جامعه ما جنس نر یا همان مرد خودش موقعیتش را انتخاب می‌کند. یکی از این مردها همسر مرحوم من بود. هر وقت به خانه می‌آمد و مرا پشت میز آشپزخانه می‌دید که مشغول کارهای آشپزی هستم، عصبانی می‌شد. همیشه دوست داشت مرا پشت میز کتابخانه‌ام ببیند. دوست داشت آنجا بنشینم و بنویسم. او همیشه حامی و پشتیبان من بود. در رمان «بیروت 75» فرح مرد دیوانه‌ای است که از بیمارستان روانی‌ها فرار Escape می‌کند. تابلوی بیمارستان را از جلوی در ورودی آن می‌کند و در بلوار ورودی شهر آن را نصب می‌کند. از نظر من این مرد اشتباه نکرده. همینطور مصطفی صیاد در این رمان نقش خشونت و عصبانیت نسل جوانی را بازی می‌کند که قربانی عدالت شده‌اند. در بیشتر رمان‌های من قهرمان‌هایشان مردانی هستند که نقش مهمی را در زندگی و جامعه عربی ایفا کرده‌اند. نقش این مردها در رمان‌های من خیلی مهم است. برخلاف نوشته‌های دیگران که نقش مرد در آنها صرفا یک تابلوی تبلیغاتی است اما مردان داستان‌های من نقششان ریشه در واقعیت دارد. قهرمان‌هایی هستند که جوامع عربی آن را با گوشت و خون خود لمس کرده‌اند.

در بیشتر کارهایت از دنیای زن و مرد و شهرها و روابط میان آنها و چیزهایی که پیرامونشان وجود داشته نوشته‌ای. آیا چیزهایی هم هست که تا‌به‌حال از آنها حرف نزده باشی؟ منظورم چیزهایی است که در زندگی زن و مرد وجود دارد و محور اصلی زندگی‌شان است. آیا اصلا چنین چیزی که به آن نپرداخته یا درباره آن دقت نکرده باشی وجود دارد؟

بله، خیلی چیزها وجود دارد که من همیشه آرزوی نوشتنشان را دارم. من هزاران سال پیش یعنی قبل از اینکه به دنیا بیایم می‌نوشته‌ام. یعنی از زمان خلقت آدم تا الان نوشتن را تمرین می‌کرده‌ام. در زندگی چیزی نبوده که از آن تعجب نکرده باشم و برای نوشتن درباره آن برنامه‌ریزی نکرده باشم. همه آن چیزهایی که منتقدان درباره من نوشته‌اند حتی تا به امروز کمتر در مورد نقد ساختاری من بوده. من بیشتر از هرکسی حتی بیشتر از منتقدان خودم را مورد نقد و مداقه قرار داده‌ام. من نسبت به خودم منتقد سنگدلی هستم. همیشه سعی می‌کنم خودم را نقد کنم و تا حالا این نقدها را ادامه داده‌ام.

در کتاب «ماه چارگوش» (1994) زنی برای گرفتن اقامت فرانسه در صف ایستاده، ناگهان عصبانی می‌شود و اینطور می‌گوید: «آه... عرب یک‌جا جمع نمی‌شوند مگر اینکه نظرشان درباره ما زن‌ها باهم متفاوت باشد.» سوال این است آیا شخصیت مرد عربی در کارهای جدیدت پیشرفت کرده و فکرشان مدرن شده؟

ما نمی‌توانیم نویسنده را به‌خاطر جرمی که در حق یکی از قهرمان‌های داستانش مرتکب شده محاکمه کنیم. و همینطور نمی‌توانیم این جمله را که از زبان یکی از شخصیت‌های داستان در یک لحظه جاری می‌شود وحی مُنزل بدانیم و آن را نظر قاطع نویسنده به حساب بیاوریم. چونان‌که ما روحمان را با جانمایه‌های متن و همینطور نظر نویسنده معالجه می‌کنیم. یعنی از نوشته‌ها و متن‌های نویسنده لذت می‌بریم. پس اگر بخواهیم درباره قهرمان داستان‌ها اینطور قضاوت Judgment کنیم دادگاه می‌تواند مرا محاکمه کند و به زندان Prison بیندازد. به این دلیل که در مورد قهرمان‌های داستان‌هایم مرتکب جرم Crime شده‌ام. باید بگویم حرف‌های اینطوری زیبا نیست. مانند فریاد یکی از شخصیت‌های رمان «شام غریبان» که می‌گوید: «هر جایی که در آن آرامش پیدا شود هم آنجا کشور من است.» چون آن شخصیت بیچاره‌ای که از دهلیزهای عذاب و همنشینی با تاریکی فرار کرده وقتی به لندن می‌رسد اینطور صحبت می‌کند. او از وحشت و بدبختی گریخته و حق دارد این حرف‌ها را بزند. قهرمان‌های داستان‌های من حنجره‌هایشان عاریتی نیست. من حرف‌هایی را که در زندگی روزانه‌ام با مردم نمی‌توانم بزنم در داستان‌هایم از طریق همین قهرمان‌ها بیان می‌کنم. این قهرمان‌ها تازه تولد یافته‌اند و استقلال Esteghlal شخصیتی دارند. آنها زندگی‌شان را در داستان‌ها و جدا از من ادامه می‌دهند. گاهی وقت‌ها به‌خاطر تغییردادن آن قصه‌ای که من تصمیمش را گرفته بودم از دستشان عصبانی می‌شوم. گاهی هم این قهرمانان مرا محاکمه می‌کنند و تصمیم به ترورم می‌گیرند. چونان که یکی از قهرمانان رمان «جشن بالماسکه برای مردگان» این کار را با من کرد. در یکی از خیابان‌های بیروت جایی که مرده‌ها و زنده‌ها باهم زندگی می‌کنند. یکی از شخصیت‌های این رمان با اشباح ملاقات می‌کند و با آنها در یکی از کافی‌شاپ‌ها می‌نشیند.

تمایز سبک شما در داستان‌نویسی با استفاده از کلمات ادبی اما ساده که با زبان فکاهی موزیکال فاصله دارد، شناخته می‌شود. مثلا از تصاویر و توصیفات شاعرانه استفاده می‌کنید. آیا این نوعی چارچوب خودکار در داستان‌نویسی عربی است؟

زبان سبک نوشتاری من یک کارناوال موزیکال و نمایشی نیست. همینطور یک سبک موذیانه و خودکار که در زبان اتفاق می‌افتد، نیست. چون تصاویر و توصیفات اینچنینی شکل گردش خون در متن را دارند. زبان در نوشتار برای من به حد ذات یک هدف نیست. هرچند که من برای زبان و شکل ساختاری‌اش احترام قائلم. آن‌هم زبان عربی که زبان مادری من است. اما من در شیوه نوشتارم آزادم و هرطور دلم بخواهد می‌نویسم. به‌هرحال من در روش نوشتاری‌ام به دلقکی با رنگ‌های فریبکارانه و بازی‌های نمایشی و موزیکال ارجاع نمی‌دهم. بلکه اجازه می‌دهم نوشتار راه خودش را ادامه دهد، و چشمه‌های جوشان و زیبایی‌شناسی و همراه با تناسب و دارای انسجام از دل متن بیرون بیاید. من زیبایی زبان را که خالی از مضامین ابداعی باشد دوست ندارم. با ادبیاتی که تحت‌تاثیر تجربه‌های رئالیستی قرار گرفته راحت نیستم. البته من به زبان‌هایی که این تجربه را با ساختار زیبایی‌شناسی به کار می‌گیرد توهین نمی‌کنم، و برای زبان متن‌ها احترام خاصی قائلم. حالا هر نوع زبان ساختاری که می‌خواهد باشد. ولو زبانی که استفاده آن برای جلب توجه و انگیختن سلیقه‌های مختلف باشد.

بسیاری از دانشجویان فوق‌لیسانس و دکترا پایان‌نامه‌ها و تزهایشان را براساس داستان‌ها و شعرهای شما نوشته‌اند. غیر از اینها آیا از روی کارهای شما فیلم سینمایی Movie یا سریال تلویزیونی ساخته شده؟

بله، یکی از رمان‌هایم به نام «موزائیک‌های دمشقی» به فیلم سینمایی تبدیل شده. کارگردان این فیلم سمیر ذکری از فیلمسازان مشهور عرب است. این فیلم بیشتر در فضای فصل آخر کتاب به نام «نگهبان سکوت» می‌چرخد. اکران آن در یکی از جشنواره‌های سینمایی انجام شد. اما شرایط سیاسی عربی مانع از پخش و اکران آن در سالن‌های سینمایی کشورهای عربی شد. همینطور کتاب دیگرم به نام «مترسک پرندگان» به یک سریال رادیویی تبدیل و در سیزده قسمت پخش شد. در برابر همه اینها می‌توانم اعتراف کنم یک روز هم در مقابل این موضوع مهم هیچ تعریفی از انسان عربی در کارهایم انجام نداده‌ام. به‌راحتی می‌توانم بگویم کوتاهی از من بوده. چون فکر می‌کنم آنچه به من مربوط است نوشتن است، و من باید بنویسم و بنویسم و بنویسم. به همین خاطر در این سیاره قرار گرفته‌ام و دیگران دنبال من می‌آیند. نزار قبانی شاعر مشهور مصری در مجله «الآداب» درباره یکی از رمان‌هایم به‌نام «سقوط در زباله‌دانی» و انتشار تازه آن نوشت: «این رمان میوه نوبر ادبیات عرب است.» همین رمان را من با یکی از ستارگان سینمایی مصر به توافق رسیدم که به فیلم سینمایی تبدیل کند.

کارهای شما با متمرکزشدن روی تناقضات درونی انسان و نبود یک شخصیت ابرقهرمان یا قهرمان از دیگران متمایز می‌شود. آیا استفاده عمیق به این شکل چالشی برای نویسنده نیست؟

شاید. بله، حق با شماست. به‌تصویرکشیدن یک ابرقهرمان در داستان خیلی راحت است. چون به‌راحتی بر همه‌چیز غلبه می‌کند و همیشه در متن قصه پیروز است. نتیجه اینکه نویسنده از به تصویرکشیدن تناقضات درونی انسان راحت است و به خودش سختی نمی‌دهد. این کار نویسنده را قدرتمند اما سنگدل بار می‌آورد. آدم سنگدلی که جز به خودش به کس دیگری شبیه نیست، و به همین خاطر کلید جادویی در دست دارد که با آن درهای رازآمیز را باز می‌کند. به این دلیل من هیچ‌وقت از حروف و کلمات برای راه‌حل ساده استفاده نکرده‌ام. و اگر چنین بوده تصادفی اتفاق افتاده. چون کلمات من و خواننده هر دو یک واقعیت انسانی و یک ابرمن اسطوره‌ای هستند. باید اعتراف کنیم همه ما انسان هستیم. انسان‌هایی با نقاط قدرت و ضعف که عشق را می‌پذیریم و به استقبالش می‌رویم و از آن به‌عنوان یک پروژه تجاری استفاده می‌کنیم. حتی اگر خیال کنیم معرفت را به دست آورده‌ایم. از طرفی دیگر رابطه‌های انسانی شبکه اینترنتی است با سیم‌های برق‌دار و قوی. البته این خوش‌شانسی برای یک نویسنده است که دارای غار رنگی و بزرگی با رنگین‌کمان‌های مختلف باشد. غاری که آمیخته از طبع‌ها و کارهای لطیف و همینطور خشونت و وحشی‌گری است. البته باید اذعان داشته باشیم که این آمیختگی‌ها مانند بمبی است در دهلیزهای سیاه که به سمت دهلیزهای دیگری هدایت می‌شود؛ دهلیزهایی که جانمایه ادبیات است. چیزهایی از قبیل شعر، داستان و سبک‌های جدید ادبی که نسل جدید امروز اختراعش می‌کنند.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

بارداری دختری 17 ساله هنگام تجاوز در خیابان / از برهنه بودن این زن فیلم گرفتند و ... +عکس

رفتار شنیع فروشنده زن داروخانه برای جلب مشتری وسایل جلوگیری از حاملگی+عکس

فیلم لحظه دستگیری تبهکاران تهرانی در رختخواب / پلیس تهران عملیات کرد + تصاویر

این 9 مرد با قمه در وسط خیابان، تهرانی ها را لخت می کردند + فیلم و عکس

درخواست عجیب یک اعدامی از دادگاه تهران / مرا بکشید تا به زن و دو فرزندم بپیوندم + عکس

نوزادان ناقص‌الخلقه‌های لاکچری متولد ۹۷.۷.۷

قتل یک بازیگر در نزدیکی تئاتر شهر + عکس

خودکشی فجیع مدل سرشناس در اتاق خوابش / این زن زیبا را شکنجه داده بودند + عکس

بهترین مهریه ای که تا به امروز وجود داشته؛ باسواد کردن ده تا کودک محروم از تحصیل ! + عکس

این دانشمند هسته ای به خواستگاری 150 دختر تهرانی و شهرستانی رفت + گفتگو و عکس

این 3 محکوم به اعدام را بهتر بشناسید +تصاویر

نقشه مرموز مرد خسیس برای نپرداختن مهریه عروس خوش قلب + عکس

دستگیری دختران و پسران در استخر پارتی / نیوشا کیست؟

دومین ملکه زیبایی عراق هم تهدید به مرگ شد + عکس شیماء قاسم