با این که دانشگاه رفته و درس خوانده ،وقتی پای صحبتش می نشینی می بینی آنچه از یک فرد تحصیلکرده انتظار داری در گفته ها و نگاهش به زندگی پیدا نمی کنی.

پدر و مادرش نگران ازدواج و آینده او هستند . آ نها هیچ گاه فرصتی برای یک گفتگوی صمیمانه با فرزند خود نیافته اند. یا حال شان ساز نبوده که با دختر جوان خود حرف بزنند و یا فرزندشان حال و حوصله حرف زدن نداشته است. این خستگی ها سبب شده از هم فاصله بگیرند ،اگر چه همیشه نگران همدیگر هستند و اگر خاری به پای هرکدام شان برود دلشان می لرزد و بیقرار می شوند، اما غافل از آن هستند که زندگی شان در تیررس چه تیرهای نامرئی قرار دارد.

این مساله ،مشکل خیلی از خانواده های امروزی است.

دختر این خانواده که پدرو مادری تحصیلکرده دارد می گوید نمی تواند در حضور والدینش حرفی بزند چون آنها تصور می کنند فرزند شان سر ناسازگاری گذاشته و می خواهد عذاب شان بدهد.

می گوید تا حالا سه یا چهار بار چوب سادگی اش را خورده و دلباخته عشق های خیالی در فضای مجازی شده است. اما با شکست عاطفی ،سرخورده شده و در آخرین مورد ، در فضای مجازی با پسر یکی از آشنایان ارتباط برقرار می کند.این ارتباط مجازی هم در مدت کوتاهی به بن بست می رسد و پسر جوان می گوید به دختر دیگری علاقمند شده است و دیگر مزاحمش نشود و ... .

این که یک جوان فکر می کند هرکس در برابرش قرار می گیرد ریگی به کفش دارد حس بدبینی و بی اعتمادی در او به وجود می آورد که نتایج و آثار بدی در زندگی اش بر جای می گذارد.

خیلی از جوان ها مثل این دخترخانم می گویند اگر می توانستند وابستگی به فضای مجازی را در خود کنترل کنند بسیاری از مشکلات سرشان نمی آمد. اما این که چرا یک جوان وابسته به فضای مجازی می شود و در بیرون از کانون خانواده دنبال محبت گمشده اش می گردد سوالی است که باید دنبال جواب آن بود . بسیاری از پدران و مادرانی که حساسیت و توجه زیادی برای تامین نیازهای اقتصادی و رفاهی فرزند خود دارند از مهم ترین نیاز فرزندشان که نیاز عاطفی و محبت است غافل می مانند. این که هرکسی در زندگی ، مسئول کنترل شرایط و موقعیت های پیش روی خود است یک اصل مهم محسوب می شود . ولی افسوس که گاه ندانسته و نا آگاهانه از مسیر اصلی زندگی خود منحرف می شویم و نمی توانیم شرایط و موقعیت های زندگی خود را کنترل کنیم. در چنین شرایطی ،فرد اگر برای دست یافتن به خواسته های خود با در های بسته روبرو شود ممکن است از دیگران مچ گیری کند و فقط دنبال بزرگ نمایی ایرادها و ضعف ها باشد که چنین وضعیتی نیز می تواندچه برای والدین و چه برای فرزندان آسیب زا و خطرناک باشد .

یک موضوع در بررسی این گونه مشکلات ، تکرار ماجرای درگیری عاطفی یک جوان در فضای مجازی و تجربه شکست های عاطفی است که می طلبد هر چه سریع تر ،فرد به یک مشاور متخصص مراجعه کند چرا که زمینه سوء استفاده و خطرها و تهدیدات دیگری وجود دارد.

ونکته پایانی این که پدران و مادرانی که فرزندان خود را زندانی در بند خواسته ها و انتظارات خود می بینندبدون توجه به استعداد و توان و علایق و عواطف فرزند شان فقط می خواهند تعیین تکلیف کنند وبس. واقعیت این است که فرزندان ما زندانی در بند نیستند که به قول نلسون ماندلا وقتی پنجره کوچک سلول حبس را به روی شان باز می کنیم فقط تاریکی و غم ببینیم و با حساسیت و سخت گیری های بی مورد یادر نقطه مقابل سهل گیری و بی تفاوتی آنها را قربانی فاصله های عاطفی کنیم.

نلسون ماندلا درباره دیدگاه درست به زندگی می گوید :«فرق من و زندان بانم را می دانی؟ زمانی که پنجره کوچک سلولم را باز می کند او تاریکی و غم می بیند و من روشنایی و امید را ».

این پیام می تواند تلنگری به جوان ها هم باشد که نه مخاطب خاص فضای مجازی بشوند و نه عضو نخودی خانه و حتی در شرایط سخت هم دید زیبا به زندگی داشته و با قدرشناسی از فصل طلایی جوانی ،با مشکلات و سختی ها و ناملایمات بجنگند و زندگی شان را بر پایه نور و امید و سعادتمندی بنا کنند.

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.