چنین بن‌بستی بلاتردید در راستای اهداف بلندمدت کشورهای متخاصمی چون امریکا و اسرائیل بود و تلاش آنها برای تحقق آن شگفتی آفرین یا تعجب‌آور نبود. شگفتی و تعجب از گام برداری برخی از محافل داخلی در کمک به اهداف دشمنان جمهوری اسلامی ایران بود که شعارهای ضد امریکایی و ضد اسرائیلی هم بر زبان داشتند. این کمک حتی از چشم مقامات اسرائیلی پنهان نبود، به طوری که یکی از مقامات این رژیم، خدمات اینها را فراتر از خدمات هر سرباز رژیم صهیونیستی به کشورش دانست.

در آن دوران هر روز شاهد تنگ‌تر شدن عرصه برای ایران اسلامی بودیم. هر نشست مربوط به برنامه هسته‌ای بین ایران و 1+5، صدور بیانیه یا قطعنامه‌ای را از سوی آژانس انرژی اتمی یا شورای امنیت سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران بدنبال داشت. نمایندگان ایرانی حاضر در این نشست‌ها به جای دفاع از حقوق کشورمان و رفع مشکلات مردم، کلاس فلسفه برگزار کرده و به زعم خود به دنبال حل مسائل و مشکلات جهانی و مدیریت جهانی بودند. نتیجه نهایی این روند، قرار گرفتن جمهوری اسلامی ایران در ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد بود. فصل هفتمی که پیش از آن تحت عناوینی چون «اقدام در موارد تهدید علیه صلح، نقض صلح و اعمال تجاوز» کشورهایی چون افغانستان، عراق، لیبی و... را به کام جنگ و ویرانی فرستاده بود. نتیجه آنکه در آستانه برگزاری انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری در سال 1392، ایران علاوه بر گرفتاری در تنگناهای اقتصادی ناشی از تحریم‌های بین‌المللی، در معرض تهاجم نظامی هم بود. هر کشوری می‌توانست به بهانه جلوگیری از تهدید صلح جهانی، به ایران حمله کند.

آنچه پس از روی کار آمدن دولت روحانی و سکانداری سیاست خارجی توسط دکتر ظریف به دست آمد، امضای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و خروج جمهوری اسلامی ایران از ذیل فصل هفت و لغو تمامی قطعنامه‌های شورای امنیت در مورد برنامه هسته‌ای بود. اگر هدف اصلی شناسایی حق مسلم غنی سازی بود، در سایه برجام، این هدف نیز حاصل شد. دستگاه دیپلماسی توانست در عرض 20 ماه تمامی مشکلات ناشی از سیاست‌های ماجراجویانه قبلی را برطرف سازد و این شاید رکورد بی نظیری در عرصه جهانی بود. به قول بهزاد نبوی برجام مهم‌ترین توافقی است که جمهوری اسلامی طی 40 سال انقلاب توانست به انجام برساند، ولی به خاطر تندروی‌ها و ماجراجویی‌های داخلی، نتوانستیم از امکانات برجام استفاده کنیم. چه بسا اگر تندروی‌ها و ماجراجویی‌های دلواپسان نبود، به قول دکتر روحانی ترامپ هم نمی‌توانست از برجام خارج شود و در سایه اقبال جهان به ایران و سرمایه‌گذاری‌های خارجی و رونق اقتصادی، شاهد مشکلات بغرنج امروزی نبودیم.

دلواپسان از همان ابتدا کارشکنی را آغاز کرده و همچون رژیم صهیونیستی، عربستان، امارات و... نمی‌خواستند توافقی صورت گیرد. پس از توافق نیز تمامی توان‌شان را به کار گرفتند تا برجام به فرجام نرسد. دلواپسان، امضای توافقنامه از سوی امریکا را بعید می‌دانستند و پس از امضا هم، برجام را بدترین توافق معرفی کرده و امریکا و اسرائیل را طرف برنده و ایران را بازنده خواندند. با روی کار آمدن ترامپ و تهدید به خروج از برجام، در حالی که اسرائیل، عربستان و امارات خوشحالی خود را از این تهدید پنهان نمی‌ساختند، دلواپسان ضمن خوشحالی همزمان، برجام را سند طلایی برای امریکا می‌دانستند که ترامپ هرگز امتیاز بزرگ حاصل از آن را از دست نخواهد داد. شاید بتوان گفت پس از برجام، روزی را نمی‌توان یافت که دلواپسان برجام را مورد حمله قرار نداده و جلوی چرخ سیاست خارجی سنگ‌اندازی نکنند. آنهایی که مدعی بودند برجام برای ایران هیچ نداشته، بدون توجه به اینکه در سایه برجام مشکلات مالی ایران در صحنه بین‌المللی رفع شده بود و شرکت‌های خارجی فراوانی وارد بازار ایران شده بودند، پس از خروج ترامپ از برجام و بازگشت مشکلات مالی و فرار شرکت‌های خارجی از ایران، بیشتر از پیش به دولت و دستگاه دیپلماسی حمله کردند.

اگر در راستای منافع ملی و مصلحت نظام، امضای قراردادهای FATF و CFT توصیه شد و نسبت به خطراتی که پولشویی دارد، هشدار داده شد، دلواپسان حملات خود را گسترده تر از پیش متوجه دستگاه دیپلماسی کرده و برای اولین بار در تاریخ پس از انقلاب به دنبال استیضاح وزیر خارجه رفتند. این در حالی بود که سردار دیپلماسی به خاطر فعالیت‌های خود در صحنه بین‌الملل (فضای حقیقی و مجازی)، عرصه را برای دولتمردان امریکا، اسرائیل، عربستان و امارات تنگ کرده است و مقامات این کشورها دکتر ظریف را مورد هجمه سنگین قرار داده‌اند. به جای پشتیبانی از دکتر ظریف در عرصه خارجی، محافل دلواپس با اقدامات خود همچون گذشته در زمین دشمن بازی کردند. امروز نیز انتصاب یک هموطن خانم اهل سنت به عنوان سفیر، بهانه دیگری در دست دلواپسان برای حمله به دستگاه دیپلماسی داده است.

بررسی عملکرد دلواپسان نشان از این دارد که منافع ملی و مصالح نظام برای آنها کمترین اهمیتی ندارد و از سوی آنها هر آنچه مردم و کشور را در تنگنای بیشتری قرار دهد، مورد استقبال قرار می‌گیرد. نمونه بارز آن، حمایت بی چون و چرا از اقدامات ماجراجویانه‌ای بود که قطعنامه‌های بین‌المللی زیادی را علیه ایران به ارمغان آورده و ایران را در ذیل فصل هفت قرار داد. دلواپسان را می‌توان مصداق بارز قصه مولانا در مورد دباغی دانست که در بازار عطاران از بوی عطر و مشک بیهوش و رنجور شد. حرکت در مسیر منافع ملی و مصالح نظام با روحیات آنها سازگاری نداشته و حال‌شان را وخیم می‌کند. حالِ آنها زمانی خوب می‌شود که کشور و مردم در سرازیری قرار گیرند و دشمنان از این اتفاق در پوست خود نگنجند. شایسته است دلواپسان بدانند که آنچه در مبارزه برای حفظ نظام و مبارزه با دشمنان مؤثر است، بنابر فرمایش امام خمینی (ره) وحدت کلمه است و بنابر فرمایش مقام معظم رهبری، تفرقه بدترین عامل علیه منافع ملی و مصالح نظام است. امروز اگر حمایت از دستگاه دیپلماسی با روحیات شما سازگار نیست حداقل بی طرف باشید و در راستای اهداف دشمنان انقلاب اسلامی گام برندارید. کمک به سربازی که در صحنه جنگ مبارزه می‌کند، طبیعی و منطقی است؛ ولی فروکردن خنجر از پشت، معنای دیگری دارد. اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید

محمدحسین کبریا، کارشناس مسائل بین الملل