گروگانگیران ۴۰۰ میلیونی در دادگاه کیفری

آذرماه سال93 مرد ثروتمندی به شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران رفت و خبر از گروگانگیری 400میلیون تومانی داد. او گفت: در خانه بودم که زنگ خانه را زدند. وقتی در را باز کردم 2مرد با زور وارد شدند. آنها خودشان را مأمور پلیس معرفی کردند و با نشان دادن حکمی گفتند که باید من را بازداشت کنند. آنها در ادامه خانه‌ام را بازرسی کردند و درحالی‌که چشمانم را بسته و دستبند به دستم زده بودند، من را با خود بردند.
یکی از آنها گفت اگر پول بدهی آزادت می‌کنیم. ظاهرا آنها می‌دانستند من در کار فروش سنگ‌های گرانبها هستم و گفتند اگر سنگ هم به آنها بدهم، آزادم می‌کنند. آنها خودروی‌شان را کنار خیابان متوقف کردند و من هم از سر اجبار با یکی از نزدیکانم تماس گرفتم و از او خواستم جعبه‌ای که من سنگ‌های قیمتی‌ام را در آن نگهداری می‌کنم، بیاورد. چند دقیقه بعد آن فرد سنگ‌ها را آورد و جعبه را کنار خیابان گذاشت و رفت. به این ترتیب آنها چند دقیقه بعد من را آزاد کردند.
آغاز تحقیقات
بررسی اظهارات شاکی نشان می‌داد آدم‌ربایان از قبل او را شناسایی کرده بودند. در این میان همسر شاکی کلید این معمای پلیسی را در اختیار مأموران قرار داد. او گفت زمانی که مأموران قلابی شوهرش را با خود بردند، او از پنجره خانه راننده سابق شوهرش را دیده است. این مرد به‌دلیل اختلاف حسابی که با شاکی داشت قبلا چند مرتبه وی را تهدید کرده بود. به این ترتیب راننده اخراجی دستگیر شد و اعتراف کرد که نقشه آدم‌ربایی را با همدستی 2دوستش اجرا کرده است.
در ادامه 2همدست وی نیز بازداشت شدند. آنها با اعتراف به مشارکت در آدم‌ربایی گفتند فقط برای کمک به دوست‌شان دست به این کار زده‌اند. یکی از آنها گفت: ما از قبل برگه‌ای شبیه حکم قضایی و یک فندک که شبیه کلت بود، آماده کرده بودیم و با استفاده از آنها نقشه آدم‌ربایی را عملی کردیم. اما نیت‌مان کمک به دوست‌مان بود. با وجود این مأموران در بازرسی از مخفیگاه‌شان مقدار زیادی از سنگ‌های قیمتی مسروقه را کشف کردند که نشان می‌داد آنها سنگ‌ها را بین خود تقسیم کرده‌اند. در چنین شرایطی پرونده این آدم‌ربایی با صدور کیفرخواست به دادگاه فرستاده شد.
در دادگاه
در جلسه محاکمه که صبح دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی اصغر عبداللهی و با حضور 2مستشار دادگاه برگزار شد، ابتدا شاکی بار دیگر آنچه را اتفاق افتاده بود توضیح داد و گفت درصورتی که متهمان واقعیت را بگویند از شکایتش صرف‌نظر می‌کند. او گفت سنگ‌هایی که آنها از من دزدیدند ارزش زیادی داشت. فقط یکی از سنگ‌ها حدود 160میلیون تومان ارزش داشت.
سپس قاضی اتهام آدم‌ربایی را به متهم اصلی تفهیم کرد و او در دفاع از خودش گفت: مدتی قبل از این حادثه شاکی از من خواست به‌عنوان راننده برای او کار کنم. من 28روز با خودروام در اختیار شاکی بودم و هر روز مسیرهایی را که طی می‌کردم، یادداشت می‌کردم. اما بعد از اینکه کار تمام شد او پول کمی به من داد. متهم ادامه داد: وقتی از گرفتن پولم از شاکی ناامید شدم از یکی از دوستانم کمک خواستم اما تلاش‌های او هم فایده‌ای نداشت.
همان موقع در بزرگراه آزادگان مردی را که خودرواش خراب شده بود، سوار ماشینم کردم. وقتی برای او درددل کردم و از مشکلاتم گفتم او گفت حاضر است کمکم کند تا طلبم را بگیرم. به این ترتیب یک روز 3نفری سراغ شاکی رفتیم تا پولم را از او بگیرم. من جلوی در خانه شاکی ایستادم و آنها به طبقه سوم ساختمان رفتند.
قرار نبود آدم‌ربایی اتفاق بیفتد ولی آنها شاکی را با خود پایین آوردند و در ادامه گفتند که می‌خواهند در ازای طلب من از شاکی سنگ‌های قیمتی بگیرند اما من مخالفت کردم؛ چرا که ارزش سنگ‌ها کمتر از طلبم بود. اما آنها کارشان را انجام دادند و من را گرفتار کردند.در ادامه این جلسه قضات دادگاه طرفین را به سازش دعوت کردند و با ختم جلسه قضات دادگاه برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.