گزارشی پیرامون خط قرمزهای تحمل رنجها
ایستگاه آخر در ناملایمات و خشونتها
رکنا: 14سال است که با همسرم زندگی میکنم. او از من 10 سال بزرگتر است و همیشه فکر میکند که از من بالاتر بوده و با رفتارهایش قصد ثابت کردن دارد. سه ماهه باردار بودم که به خاطر اینکه لباسهای برادرش را نشسته بودم کتکم زد و بچهام سقط شد. امیدم به خداست و فقط تحملش میکنم. به شماره 6940---0915
پیوندهای زناشویی و بستن عهد و پیمان برای شروعی نو و بودن در کنار هم برای سالیان طولانی مستلزم رعایت برخی قوانین است. احترام متقابل، شرط اصلی برای ایجاد یک رابطه محبتآمیز دوسویه تلقی میشود. هر اندازه که این تعاملات محکمتر و قویتر باشد بنیان خانواده نیز مستحکمتر خواهد بود و هیچگاه این رابطه صمیمانه جایگزین رفتارهای ناپسند نخواهد شد. چنانچه روابط زن و مرد خدشهدار شود و حریم یکدیگر را زیر سوال ببرند نهاد خانواده با چالشهایی روبهرو میشود و این روند مسموم تربیت فرزندان را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. فحش و ناسزا، کتک و خشونت علیه یکدیگر، ریشه معضلات خانوادگی و اجتماعی است و آمارهای طلاق رسمی و عاطفی را افزایش میدهد. زنان برای ایجاد رابطهای محبتآمیز با همسر خویش نیاز به اعتماد و اطمینان دارند و خشونت و پرخاشگری علیهشان، آنها را دچار اختلالات روحی و روانی میکند و این موضوع در تربیت فرزندان تاثیرات سوئی دارد.
زندانی سیاه
مهرنوش دختر 18 سالهای است که از 14 سالگی از خانه فرار کرده و همدم تنهاییهایش دوستان نابابی هستند که با او همدردی میکنند. محیط زندگی این دختر تنها آلوده به تلخکامیهای پدری عصبی بوده و چون مهرنوش نتوانسته است چشمان اشکبار مادر را تحمل کند مجبور به ترک خانه شد. این دختر نوجوان در باندی از دختران فراری فعالیتهای غیرمشروع میکرده است و پس از دستگیری گفت: داستان زندگیام تلخ مثل زهر است. همان زمانی که بیاعتنا به گریههای مادرم خانه را رها کردم میدانستم عاقبت کار به بنبستی از سیاهیها خواهم رسید. دیگر تحمل چهره کبود مادر را نداشتم شاید او پذیرفته بود که تحمل کند اما من مجبور به قبول خودخواهیهای پدر نبودم. اگر امروز در دام هزاران خلاف و جرم اسیر ماندهام ریشهاش را باید در رفتارهای پدری ظالم و مادری مظلوم جستوجو کرد. برای رهایی از حقارت، تن به حقارتی بزرگتر دادم چون نمیخواستم داستان زندگیام مثل پدر و مادرم رقم بخورد. همیشه تنها بودم و اکنون احساس تنهایی آزارم میدهد.
زنان آسیبدیده
دکتر کاظم قجاوند، جامعهشناس و مدرس دانشگاه میگوید: خشونت علیه زنان تقریبا در همه جوامع ولی با شدتهای متفاوت دیده میشود. این خشونتها ابعاد مختلفی دارد و معمولا بعد جسمانی و اقتصادی آن مطرح است. همچنین بعد عاطفی این خشونتها زنان را تهدید میکند. جنبههای روانی این امر باعث میشود تا مردان به زنان خود بدبین شوند و اجازه رشد را به آنها ندهند ولی آستانه تحمل زنان برای پذیرش خشونتها عمدتا مقولهای است که به فرهنگ زنان برمیگردد؛ برخی زنان در محیطهایی بزرگ شدهاند که شاهد دعوا و مشاجرات خانوادگی خود بودهاند، این دختران در فضای خانوادگی خود مدام خشونتهایی که نسبت به مادرشان اعمال شده است را مشاهده کردهاند یا در همسایگی خود شاهد چنین صحنههایی بودهاند. معمولا این دختران زمانی که در بزرگسالی ازدواج میکنند آمادگی هر اتفاقی را دارند و اگر از سوی شوهر خود مورد خشونت قرار گیرند هیچ شکایتی نکرده و این موضوع را تحمل میکنند. البته زنانی که مجبور به تحمل میشوند چند عامل را دخیل میدانند؛ ابتدا باید محیط زندگی که در آن پرورش یافتهاند را مورد بررسی قرار داد همچنین یکی از عوامل مهم دیگر سبک فرزندپروری و تربیت والدین است. اینکه والدین به این دختران در سنین کودکی و نوجوانی چه نکاتی را یاد دادهاند نکته بسیار مهمی است که باید مدنظر قرار داد. اغلب زنانی که با این موقعیتها آشنا هستند لب به اعتراض باز نمیکنند و بدون نارضایتی این نوع خشونتها را میپذیرند زیرا به راحتی این موضوعات در فرهنگشان جا افتاده است.
این جامعهشناس در ادامه میگوید: برخی والدین به دختران خود میآموزند که اگر در خانه شوهرت کتک خوردی شکایت نکن چون مرد سایه سرت است، از این رو به شیوه و الگوهای تربیتی والدین بستگی دارد و هرطور شکل گرفته باشد همانگونه رفتار میکنند. در این قبیل خانوادهها دیدگاههایی حاکم است که چون مرد نانآور خانواده است باید این اجازه را داشته باشد تا زن خود را مورد تنبیه قرار دهد. البته عوامل مهم دیگری نیز در این رابطه تاثیرگذار هستند. یکی از این علل مهم تحصیلات است؛ زنانی که به لحاظ سطح علمی در مقاطع پایینتری قرار دارند بیشتر مورد خشونت قرار میگیرند و کمتر شکایت میکنند. عامل مهم دیگر سن است. زنان در سنین بالاتر با داشتن فرزند کمتر به شکایت فکر میکنند. همچنین اشتغال زنان نیز در کاهش این معضلات تاثیرگذار است. زنان شاغل کمتر خشونتها را پذیرفته و چون از نظر مالی و اقتصادی استقلال دارند این موضوعات را کمتر تجربه میکنند.
کابوسهای وحشتناک
یکی از عواملی که در کاهش خشونتهای علیه زنان در خانواده تاثیرگذار است موقیعت و پایگاه اجتماعی زنان است. زنانی که در مشاغل مهم و پایگاههای اجتماعی مناسب فعالیت دارند تحمل این رفتارهای ناپسند را نداشته و کمتر در معرض خطر قرار دارند.
دکتر قجاوند درخصوص آن دسته از زنانی که از موقعیتهای اجتماعی پایینتری برخوردارند و هیچ شکایتی هم ندارند، میگوید: میزان حمایت جامعه از این زنان خشونتدیده برمیگردد به حمایتهایی که جامعه از آنها دارد. باید ارزیابی کرد که سیستم حمایتی جامعه چقدر آمادگی لازم در دفاع از این زنان را مهیا کرده است. ولی در مجموع زنان باید یاد بگیرند چگونه از خود حمایت کنند تا کمتر مورد آسیب و صدمه قرار گیرند. یک باور اشتباه در جامعه وجود دارد؛ اگر در جامعه زنان از این وضع زندگی خود شکایت کنند حتی ممکن است از سوی خانواده خود طرد شوند. از این رو باید درصدد تغییر فرهنگ برآمد. اگر این فرهنگ تغییر کند در کاهش آسیب زنان مفید خواهد بود. اغلب زنانی که مورد صدمه از سوی شوهر خود قرار میگیرند در روشهای تربیتی دچار مشکل هستند زیرا در ارتباطات با همسر خویش دچار مشکل هستند و تعاملات آنها مختل خواهد شد. بنابراین احتمال اینکه این افراد به روابط خارج از عرف روی بیاورند زیاد است. زنانی که زیاد مورد اذیت و آزار شوهران خود قرار میگیرند دچار اختلال فشار پس از سانحه میشوند و این اختلال روانی باعث پدید آمدن کابوسهای وحشتناک آنها میشود .
وی ادامه میدهد: مشکلات جسمانی، استرسهای شدید و عدم تمرکز باعث میشود این زنان ستمدیده در خانه به وظایف خود به خوبی عمل نکرده و عملکردشان تحت تاثیر قرار میگیرد. این اضطراب و استرس را به فرزندان خود انتقال میدهند و نسلهای آینده نیز فرزندانی با مشکلات رفتاری را خواهد داشت. کودکانی که شاهد این اتفاقات در خانواده علیه مادران خود هستند عزت نفسشان پایین است و راههای حل مساله را فرانگرفته و اگر پسر باشند در بزرگسالی رفتارهای پدر را پیشه کرده و اگر دختر باشند میپذیرند که از سوی همسر خویش مورد آزار قرار گیرند. اغلب فرزندان چنین خانوادههایی ترک تحصیل کرده و در محیطهای فقیر بزرگ شدهاند و به علت فقر یادگیری به طور کامل صورت نمیگیرد و چون محیط غنی نیست معمولا این کودکان و نوجوانان به مشاغل کاذب و دستفروشی روی آورده و آمار کودکان خیابانی را بالا میبرد و مشکلات اخلاقی گسترش پیدا میکند.
ارسال نظر