نگاهی به اثرات تخریبی برنامه های کنکوری صداو سیما بر جذب داوطلبان آزمون دانشگاه ها

سال هاست که صداوسیمای ملی این کشور با هدف کسب درآمد، نسبت به تولید و پخش برنامه‌های آمادگی برای کنکور با عناوین متفاوت اهتمام کرده است، کسب درآمد برای دستگاه اطلاع رسانی کشور البته که کار اشتباهی نیست، اما اگر این هدف موجب ضربه زدن و آسیب‌رسانی به فرا و خرده سیستم‌های تأثیرگذار کشور در مسیر توسعه شود، قطعاً گناهی نابخشودنی خواهد بود.

روز پنجشنبه مورخ 30/03/1370 حدود ساعت 17 از شبکه اول سیما، شاهد پخش برنامه مشاوره به داوطلبان کنکور سال 1370 بودم. مجری و تعدادی مشاور و دبیر بسیار جوان خودشیفته را دیدم که با هیجان و با القای اینکه اکنون شرایط پذیرش دانشگاه‌ها در قیاس با گذشته بسیار دشوار شده است و موفقیت به آنهایی تعلق دارد که در زمانی بسیار اندک و با بهره‌گیری از تکنیک‌های کذایی موفق به پاسخ دادن به تعداد بیشتری از سؤالات 4 جوابی کنکور بشوند، سعی می‌کردند یک واقعیت مسلم و بدیهی ضرورت آموزش دقیق و عمیق را در کشور به سخره گرفته و با اصرار به اعلام مستمر یک شماره پیام کوتاه( که البته آن هم زراندوزی در فضای ملتهب رقابتی کشور در میان داوطلبان کنکور به حساب می‌آید) این پیام را القا کنند که فقط در صورت ارتباط با آن مرکز مشاوره و دریافت رهنمودهای مشاوران آن مرکز داوطلبان می‌توانند به موفقیت در رشته‌های لوکس دانشگاه‌ها و بویژه دندانپزشکی و پزشکی فکر کنند.

البته اینکه تعدادی جوان کم سن و سال و بدون تجربه کافی در امرآموزش به‌جای دریافت حقوق‌های ماهانه 2 تا 5/7 میلیون تومانی درصدد پیمودن ره صد ساله در یک شب باشند و با ظاهر شدن بر صفحه تلویزیون در کوتاه مدت تبدیل به مشاوران و دبیران با اصطلاح خبره و توانمندی بشوند که مراکز متوسطه دوم ما به خدمات آنها بسیار نیازمندند!!! و برای کار در دبیرستان‌های متوسطه دوم با تیم‌های آنچنانی مطالبه ارقام آنچنانی تر را بنمایند، خود حقیقتی مسلم بر اهمال نهادهای نظارتی کشور است و صد البته که باعث تأسف و تأثر.... نگارنده مقاله خود برای اولین بار در سال 1370 در کنکور سراسری شرکت کرده است، قطعاً هم سن و سالان می‌توانند پاسخ دهند که در آن دوره ورود به دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی سخت‌تر بود یا هم‌اکنون؟

اکنون با تأسیس فزاینده دانشگاه‌ها شاهد صندلی‌های خالی در تعداد بسیار زیادی از رشته‌ها هستیم که به نظر می‌رسد جای جوینده و یابنده بجد تغییر کرده است. تعداد قابل توجهی از رشته‌ها اکنون با وجود اینکه نیاز به شرکت در کنکور ندارد، همچنان منتظر استقبال جمعی دانشجو است تا ضمن رونق بخشی به دانشگاه، هیأت علمی موجود نیز امکان ارائه خدمات خود را داشته باشد. اما اینکه جوان مسلط به درسی خاص( که شاید اندک تجربه‌ای هم در آموزش و پرورش کشور داشته باشد) در برنامه پخش شده که شرح آن رفت و قطعاً بارها و بارها سؤالات کنکور 1370 را مطالعه کرده و کلمات کلیدی به تعبیر خود ایشان را در اثر این تلاش وافر دریافته است، چگونه می‌تواند به داوطلب القا کند که در عرض کم‌تر از ده ثانیه با شناسایی صرفاً یک یا دو کلمه گزینه مناسب را انتخاب کند، خود حکایتی درخور تأمل است از این باب که ظاهراً تصور شعور برای مخاطب از پایه و اساس به دار کشیده شده است.

حقیقتاً آیا می‌شود بدون خواندن کامل جمله، آن کلمات کلیدی را مشخص کرد تا بواسطه آن با تکنیک‌های این گروه به ظاهر دلسوز!!! برای داوطلبان کنکور موفقیت آنچنانی رقم زد؟ در شرایطی که دانشگاه فرهنگیان به‌عنوان اصلی ترین مرکز تربیت معلم کشور با برگزاری دوره‌های شبانه روزی و برنامه‌های درسی آشکار و پنهان و مواجهه با مشکلات مالی در کشور به‌واسطه وضعیت اقتصادی‌ای که به همه اقشار جامعه تحمیل شده است برای انجام دقیق و تام وظیفه تربیتی خود، به تربیت معلمان قیمتی برای آموزش و پرورش اهتمام کرده است و بجد ضمن بازنگری مجدد و مستمر در برنامه‌های درسی این بخش از دانشجویان کشور، دغدغه تربیت نسلی مطلع و فرهیخته را دارد، تولید و پخش برنامه‌هایی که اساس آموزش را با فرمول‌های جادویی این جویندگان نام و نان زیر سؤال می‌برند، جفای به کشور و جفای به فرهنگ عمومی کشور رقم نمی‌خورد؟ آیا این گروه که تعداد آنها اندک هم نیست و در اثر مسامحه مدیران و مسؤلان نظارتی و صد البته چشم و هم چشمی بخشی از والدین در سال‌های گذشته تولید مثل قارچی داشته‌اند و بر دبیرستان‌ها و مراکز آموزشی ما چون چتری وسیع و سمی سایه افکنده‌اند، خود شرمنده این گونه آموزش دادن به آنهایی که اصالت آموزش را در اصول متعالی دین اسلام و اختصاصاً اصول تعلیم و تربیت کرشن اشتاینر، مرحوم دکتر هوشیار، مرحوم دکتر شکوهی و سایر صاحبنظران عرصه تعلیم و تربیت یافته‌اند، نیستند؟ آیا این افراد با ایوان ایلیچ و بونفیس همنوا نیستند که مدرسه را نهادی مرده تلقی می کنند؟

اگر واقعاً می‌شود با مراعات این روش‌های خارق‌العاده، دانش آموزان را در کوتاه مدت به رشته‌های پزشکی و دندانپزشکی و فنی مهندسی آنچنانی هدایت نمود، پس چرا باید عددی در حدود 43 هزار میلیارد تومان از بودجه کل کشور صرف نظام آموزش و پرورش آن هم در بازه زمانی یک ساله شود؟

از دیگر سو، به‌نظر می‌رسد از زمانی که وزیر محترم آموزش و پرورش بر حذف آزمون‌های نامعتبر و غیرضرور و حذف تدریجی کنکور تأکید و بر تحقق آن اهتمام ویژه دارند، صاحبان توانمند تجارت خانه‌هایی که در حوزه آموزشی کشور فعالیت دارند، عزم خود را برای مخالفت با این بدیهی‌ترین راهبرد توسعه پایدار در کشور جزم کرده‌اند و همان صداوسیمای ملی که توصیف آن در ابتدا رفت با پخش مستمر آگهی‌های مرتبط و برنامه‌های مرتبط‌ تر در مخالفت با این سیاست وزیر محترم آموزش و پرورش آب به آسیاب صاحبان همان شرکت‌های زود و پر بازده می‌ریزد و به جای فرهنگ‌سازی برای یک کشور که اصلی ترین مؤلفه توسعه‌یافتگی آن تقویت نهاد مدرسه و دستگاه عظیم تعلیم و تربیت باید باشد، به فرهنگ سوزی مشغول است. امروزه در کلام بزرگان تعلیم و تربیت کشور، برخورداری از یک هیأت اندیشه ورز که ضمن رصد مستمر اقدامات سیستم‌های فرهنگی موظف به ارائه مدل‌های اثربخش آموزش در مدرسه باید باشند، پیوسته به چشم می‌خورد تا ایران اسلامی، 43 سال آینده را همانند 43 سال گذشته در حسرت داشتن یک نظام قدرتمند و پویای آموزشی همچون فنلاند، ژاپن، سنگاپور و... به سر نبرد و این اندیشه متعالی در محاق تنگ نظری‌های سودجویان یک نیاز ناب و اصیل که حق این مردم نجیب است، قرار نگیرد. اما در این میان نقش مدیران مدارس، معلمان و والدین دانش‌آموزان نیز بسیار مهم و درخور تأمل است. جامعه امروز فقط به دانش آموخته‌های رشته‌های خاصی که از جایگاه اجتماعی ظاهراً والا و از کسب درآمدهای قابل توجه مترتب بر تحصیل این رشته‌ها برخوردارند، نیاز ندارد. یک جامعه بالنده و در مسیر توسعه به همان نسبت که به محصلان رشته‌های لوکس نیازمند است، برای اداره جامعه به رشته‌های غیرلوکس هم نیاز دارد، مدارس دولتی ما و بخشی از مدارس نجیب غیر دولتی کشور امروزه به تنهایی و بدون نیاز به این بنگاه‌های جمع‌آوری دارایی مردم طبقات بالا و قشر متوسط و ضعیف که نوعاً هم تحت فشار دانش‌آموزان مجبور به پرداخت هزینه‌های آنچنانی می‌شوند، خود واجد پتانسیل الزام برای موفقیت دانش‌آموزان مستعد در این مسابقه بزرگ علمی هستند و هرگونه تلاش برای تزریق اجباری هوش و استعداد هم در میان دانش‌آموزان متوسط مدارس به لحاظ ذهنی، کارکردی جز افسردگی مزمن به‌دلیل عدم موفقیت و روبه رو شدن با واقعیتی به‌نام عدم قبولی در پزشکی تهران و یا.... ندارد.

پخش تصاویر و توصیه‌های رتبه‌های اول و دوم و سوم کنکور توسط این بنگاه‌ها از همان ابزار اطلاع‌رسانی هم معمولاً معلول دریافت مبالغ قابل توجه توسط آورندگان این رتبه هاست وگرنه این گونه استعدادهای برتر بدون نیاز حضور در این عرصه‌ها، نیز قادر به قبولی در رشته‌های خاص بودند و هستند. در پایان، نگارنده امیدوار است که دامن برخی از سازمان‌های وابسته به وزارت علوم از اقدام در این فعالیت‌های مغایر با اهداف آرمانی آموزش و پرورش که در سند تحول این نهاد به صراحت به آن اشاره شده است، پاک و شورای عالی انقلاب فرهنگی بر مبنای رسالت ویژه و عمیق خود در توسعه فرهنگ فاخر کشور به کمک وزیر محترم آموزش و پرورش و همه کسانی که دل در گرو تعالی این مملکت بر اساس واقعیت‌های تحریف نشده دارند، بیاید و با تصمیمات ارزشمند، عرصه را بر اینگونه مؤسسات تنگ و دستگاهی که با ارتزاق از بودجه عمومی کل کشور وظیفه انتقال پیام‌های معقول و علمی را دارد وادار به تمکین نماید، که در غیر این صورت باید اذعان کرد که با وجود همه هیاهوهای بسیار «مدرسه مرده است.»اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید

دکتر رضا کچوئیان جوادی، استاد دانشگاه